سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حافی

غم گویه زینب برای زهرا (س)، زمزمه فاطمه با علی (ع)

سید عارف حسین دیدگاه

حضرت حیدر به اسم فاطمه حساس بود

خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود

ای که ره بستی میان کوچه‌ها بر فاطمه

گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود...


غم گویه زینب برای زهرا
(س)

مادر! مرا از عاشورا مترسان. مرا به کربلا دلداری مده
.
عاشورا اینجاست! کربلا اینجاست
!
اگر کسی جرات کرد در تب و تاب مرگ پیامبر ، خانه دخترش را آتش بزند، فرزندان او
جرات می کنند خیمه های ذراری پیغمبر را آتش بزنند.
من بچه نیستم مادر
!
شمشیرهایی که در کربلا به روی برادرم کشیده می شود، ساخته کارگاه سقیفه است
. نطفه اردوگاه ابن سعد در مشیمه سقیفه منعقد می شود.
اگر علی اینجا تنها نماند که حسین در کربلا تنها نمی ماند
.
حسین در کربلا می خواهد با دلیل و آیه اثبات کند که فرزند پیامبر
است.
پیامبری که تو در خانه او و در حریم او مورد تعدی قرار گرفتی
.
تعدی به حریم فرزند پیامبر سنگین تر است یا نوه پیامبر؟
مادر! در کربلا هیچ زنی میان در و دیوار قرار نمی گیرد
.
خودت گفته ای. ما حداکثر تازیانه می خوریم ، اما میخ آهنین بدنهایمان را سوراخ
نمی کند.
مادر! وقتی تو را از پشت در بیرون کشیدند ، من میخ های خونین را
دیدم.
نگو گریه نکن مادر ! باید مرد در این مصیبت ، باید هزار جان داد و خاکستر
شد.
ما سخت جانی کرده ایم که تا کنون زنده مانده ایم
.
نگو که روزی سخت تر از عاشورا نیست
.
در عاشورا کودک شش ماهه به شهادت می رسد اما تو کودک نیامده ات- محسن ات - به
شهادت رسید.
من دیدم که خودت در آغوش فضه انداختی و شنیدم که به او گفتی
:
مرا بگیر فضه که محسن ام را کشتند
.
پیش از این اگر کسی صدایش را در خانه پیامبر بالا می برد وحی نازل می شد که
« پایین بیاورید صدایتان را»
اگر کسی پیامبر را به نام صدا می کرد وحی می آمد که « نام پیامبر را با احترام
بیاورید»
هنوز آب تغسیل پیامبر خشک نشده خانه اش را آتش زدند. آن آتش که عصر عاشورا به
خیمه ها می گیرد مبداش اینجاست.
دختر اگر درد مادرش را نفهمد که دختر نیست
.
من کربلا را میان در و دیوار دیدم وقتی ناله تو به آسمان بلند شد
.
بعد از این هیچ کربلایی نمی تواند مرا اینقدر بسوزاند
.
قبول کن که غم عاشورا هر چه باشد به این سنگینی نیست
.
پدر به هنگام تغسیل روی تو را خواهد دید و بازوی تو را و پهلوی تو
را.
و پدر را از این پس هزار عاشورا است
.

واپسین زمزمه های فاطمه(س) با علی(ع)
اکنون علی جان! ای شوی همیشه وفادارم! ای همسر هماره مهربانم! من عازمم. بر
من مسلم است که از امشب میهمان پدرم و خدای او خواهم بود.
گریزانم از این دنیای پربلا و سراسر مشتاقم به خانه بقا. تنها دل نگرانی ام برای
رفتن، تویی و فرزندانم. شما تنها پیوند میان من و این دنیایید که کار رفتن را سخت می کنید اما دلخوشم به اینکه شما هم آخرتی هستید، مال آنجایید. شما جسمتان در اینجاست. دیدار با شما از آنجا و در آنجا آسان تر است.
علی جان! ولی جدا شدن از تو همین قدر هم سخت است. به همین شکل هم مشکل است. به
خدا می سپارم شما را و از او می خواهم که سختی های این دنیا را بر شما آسان کند.
علی جان! من در سالهای حیاتم همیشه با تو وفادار بود ه ام.از من دروغ، خدعه،
خیانت هرگز ندیده ای. لحظه ای پای را از حریم مهر و وفا و عفاف بیرون نگذاشته ام. بر خلاف فرمان و خواست و میل تو حرفی نگفته ام، کاری نکرده ام.
...وای گریه نکن علی جان! من گریه ام برای توست، تو چرا گریه می کنی. تو مظلوم ترین مظلوم عالمی، گریه بر تو رواتر است. من آنچه کردم برای دفاع از حقوق مغضوب تو بود. من می دانستم که رفتنی ام ، پدرم مرا مطمئن کرده بود ولی هم می دانستم و می دانم که پس از رفتنم بر تو چه خواهد رفت. و این جگر مرا آتش می زند و مرا به تلاطم وا می داشت.
پس تو گریه نکن علی جان! عالم باید برای اینهمه مظلومیت تو گریه
کند.
اکنون اول خلاصی من است، ابتدای راحتی من است ، اما آغاز مصیبت
توست.
پس تو گریه نکن و جگر مرا در این گاه رفتن، بیش از این مسوزان
.
تو را و کودکانمان را به خدا می سپارم علی جان! سلام مرا تا قیامت به فرزندان
آینده مان برسان.
راستی علی جان! پسر عمو! تو هم می بینی آنچه را که من می بینم؟..این جبرئیل است
که به من سلام می کند و تهنیت می گوید.
- و علیک السلام.
این میکائیل است که سلام می کند و خیر مقدم می گوید
:
- و علیک السلام.
اینها فرشتگان خدایند، اینها فرشتگان خداوندند که از سوی خدا به استقبال آمده
اند.
چه شکوهی! چه غوغایی! چه عظمتی
!
- و علیکم السلام.
این اما علی جان به خدا عزرائیل است که بر من سلام می کند
.
- وعلیک السلام یا قابض الارواح. بگیر جان مرا ولی با مدارا.
« خدای من! مولای من! به سوی تو می آیم ، نه به سوی آتش
« سلام بابا! سلام به وعده های راستین تو! سلام به لبخند شیرین تو! سلام به چشمهای روشن تو
کشتی پهلو گرفته

سید مهدی شجاعی


کلمات کلیدی:

سوگنامه‌ای در رثای حضرت فاطمه زهرا(س)

سید عارف حسین دیدگاه

شهر پیغمبر پر از بیداد شد                         آسمان لبریز از فریاد شد
نخل ها بر سینه و سر می زدند                  طائران عرش پرپر می زدند
چشم جبریل امین مبهوت بود                      غرق ماتم عالم لاهوت بود
کینه توزی را عجب آموختند                      قلب مادر را به طفلش دوختند
آن در و دیوار گلگون گشت وای                فرق حیدر(ع) غرق، در خون گشت وای
ضرب سیلی دیده ای را تارکرد                 مجتبی(ع) با زهر آن افطار کرد
با غلاف تیغ بازویی شکست                   شمر، روی سینه مولا(ع) نشست
روی مه را، جوهر نیلی زدند                 دختری درکربلا سیلی زدند
درب بیت وحی را افروختند                  خیمه ی اهل حرم را سوختند
از دل زهرا(س) برون شد بوی عود          بوی یاس و آتش و اسپند و دود
میخ در، پهلوی محسن را درید             تیرشد، برحنجر اصغر رسید
تیغ را قنفذ در عالم تاب داد                دست عباس علی(ع) در شط فتاد
بس نیام و تیغ در رقص آمدند           بوسه بر پهلو و بر بازویی زدند
کیست زهرا (س) آسمانی در سجود     بوسه ی دستاس بر دستی کبود
عادیان، زین سو و آن سو آمدند             بند بر دستان دست حق(ع) زدند
دست حق(ع) در بیعت زنجیر شد           شیرحق(ع) بین دوصد خنزیر شد
گنبد نیلی، گریبان چاک زد                عصمت حق(ع)را عدو برخاک زد
فاطمه(س) یعنی زدن در کوچه ها         مادری را پیش چشم بچه ها
چشم عالم لب به لب الماس شد            خاک یثرب مست بوی یاس شد
عالمی خاموش و بی مهتاب گشت          ارغوان رخ، ماه عالمتاب گشت
عرش حق هم زین جفا در هوش شد         ذوالفقار مرتضی(ع) بیهوش شد
کیست زهرا (س) یکه یار مرتضی(ع)       هم زره، هم ذوالفقار مرتضی(ع)
آه زهرا(س) نعره های حیدر(ع) است       نی که دختر، مادر پیغمبر(ص) است
روضه ی رضوان به زیرپای اوست         سینه ی غم چاک از غم های اوست
چشم عین الله گریان امشب است              بعد از این ام ابیها زینب(س) است
گفت حیدر(ع) ای تمام جان من             طفل و بازویت بلاگردان من
قامتم را ای وجودت قائمه                     کلّمینی کلّمینی فاطمه(س)
فاطمه(س) چشمان خود را باز کرد           با نگه روی علی(ع) را ناز کرد
دست حیدر (ع) را گرفت آن نازنین          گفت ای مولا، امیرالمومنین(ع)
هرچه گویی من اطاعت می کنم             غم مخور، خود با تو بیعت می کنم
فاطمه(س) گردد بلاگردان تو              هستی زهرا(س) فدای جان تو
گرچه می دانی تو نیّت های من            یاعلی(ع) بشنو وصیت های من
غسل ده، من را به زیر پیرهن             صبر کن در بستن بند کفن
ای امیرالمومنینم(ع)، بوتراب              جای من شب پیش طفلانم بخواب
جان فدایت ای پناه عالمین                    جان تو،جان حسن(ع)،جان حسین(ع)
یاعلی(ع)پیش حسینم(ع) وقت خواب           جای زهرا(س)کاسه ای بگذار آب
چادری پنهان درون خانه کن               جای من موهای زینب (س) شانه کن
جان زهرایت(س)علی جان، جای من        بوسه بر چشمان عباسم(ع) بزن
یاعلی(ع)شب بر سر قبرم بمان             هل اَتی، بر کوثرت، یاسین بخوان
گفت و گفت و دیدگان برهم گذاشت              هل اَتی را غرق درماتم گذاشت
چاره ساز عالمی بیچاره شد                 کوثر و دخان، ز قرآن پاره شد
یاس گلگون علی(ع) چون جان سپرد           نی که زهرا(س)، بل علی افتاد و مرد
شاپرک هاییم وخاکسترشدیم                   وای مردم، وای بی مادرشدیم
جای سیلی تا ابد بر روی ماست                تا قیامت میخ در پهلوی ماست
رد خون سینه ات برجاده است                 خاک چادر مهر هر سجاده است
آه مادرکودکانت خسته اند                      چشم بردست کبودت بسته اند
ای که عجل گفتی و مرگت رسید                 عجلی گو تا فرج آید پدید


کلمات کلیدی:

با این همه ظلم چرا امام زمان ظهور نمی کند؟

سید عارف حسین دیدگاه

با این همه ظلم چرا امام زمان ظهور نمی کند؟

شنیده ام که یکی از علائم ظهور، شیوع ظلم و ستم در جهان می باشد با نگاهی اجمالی به علائم ظهور و ستمی که در جهان حاکم است، پس چرا امام زمان(عج) ظهور نمی کنند؟
توجه به چند نکته شما را در دستیابی به پاسخ یاری می رساند:
1. عبارتی که در روایات فراوانی دیده می شود این است : "یملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا"[1] ( زمین را پر از عدل و داد می کند همانطور که پر از ظلم و ستم شده است) آنچه از این روایت فهمیده می شود آن است که ظهور حضرت و فراگیر شدن عدالت او در زمانی است که ظلم و جور در جهان شیوع پیدا کرده است یعنی ممکن است بعد از این که سالهای زیادی از شیوع ظلم در جهان گذشت حضرت ظهور کنند. به عبارت دیگر این روایات بیان می کنند که گسترش و توسعه ی عدالت و ریشه کن شدن ظلم و ستم فقط توسط امام زمان(عج) انجام می گیرد؛ و در صدد بیان علایم ظهور نیست و نمی خواهد بیان کند که هر گاه جهان پر از ظلم شد حضرت ظهور خواهد کرد.

2. فراگیر شدن ظلم یک امر نسبی است یعنی می توان گفت از زمان حضور بشر در زمین ظلم همراه همیشگی انسانها بوده است و همواره عده ای ظالم و عده ای مظلوم بوده اند. پس نمی توان ادعا کرد تنها در این دوره ظلم فراگیر شده است و قبل و بعد از آن به این شدت نبوده و نمی باشد.

3. فراگیر شدن ظلم اگر به عنوان علائم باشد به معنای علت تامه برای ظهور نیست بلکه به نحو اقتضا می باشد و علائم و علت های دیگری نیز در این امر دخالت دارند و باید همه ی علائم و علل تحقق یابند تا امام زمان(عج) ظهور کنند.
بنابر این نتیجه می گیریم که به صرف وجود ظلمهای بسیار در عالم نباید توقع قطعی داشت که حضرت به زودی ظهور خواهد کرد هرچند با توجه به مطالبی که در روایات آمده است وظیفه داریم دائما چشم انتظار حضرت بوده و با فراهم کردن مقدمات ظهور نزدیک تر شدن صبح ظهور را دعا کنیم.

------------ --------- --------- ----

[1] این عبارت در بسیاری از روایات وجود دارد مثل روایات کافی، ج 1، ص 338؛ و ج 1 ، ص526.


کلمات کلیدی:

رجعت حضرت زهرا (س) به دنیا

سید عارف حسین دیدگاه

رجعت حضرت زهرا (س) به دنیا
از جمله امورى که از ضروریات مذهب شیعه و مختصات آنست، اعتقاد به رجعت مى‏باشد و آن برگشتن جمعى از نیکان محض و بدان محض در دنیا پیش از قیامت کبرى است،
و اکثر علماى امامیه مانند شیخ صدوق و شیخ مفید و سید مرتضى و شیخ طبرسى و سید بن طاووس و علامه مجلسى رحمة ‏اللّه علیهم و غیر ایشان از بزرگان آنها بر حق بودن رجعت، نظر داده‎اند و بسیارى از محدثین(راویان) شیعه در این باره کتاب‎هاى جداگانه‏اى نوشته‏اند.
یکی از فضائل ممتاز حضرت زهرا علیهاالسلام، رجعت است. که با ائمه اطهار بار دیگر برمى‏گردد و از خداوند نسبت به ظالمین دادخواهى مى‏کند. چنانچه در روایت مفصلی از مفضل بن عمر از حضرت صادق علیه‏السلام روایت شده است. 
 منبع:
- فضائل الزهرا علیهاالسلام، سید محمد تقى مقدم، ص 217 .
- بحارالانوار، ج53، ص 143 .


کلمات کلیدی: محرم

حدیث

سید عارف حسین دیدگاه

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمودند :
 عَبْدُ اللّهِ بْنِ مَسْعُود، فالَ: أتَیْتُ فاطِمَةَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْها، فَقُلْتُ: أیْنَ بَعْلُکِ؟ فَقالَتْ(علیها السلام): عَرَجَ بِهِ جِبْرئیلُ إلَى السَّماءِ، فَقُلْتُ: فیما ذا؟ فَقالَتْ: إنَّ نَفَراً مِنَ الْمَلائِکَةِ تَشاجَرُوا فى شَیْىء، فَسَألُوا حَکَماً مِنَ الاْدَمِیّینَ، فَأَوْحىَ اللّهُ إلَیْهِمْ أنْ تَتَخَیَّرُوا، فَاخْتارُوا عَلیِّ بْنِ أبی طالِب (علیه السلام)
عبد اللّه بن مسعود گوید: روزى بر فاطمه زهراء(علیها السلام)وارد شدم و عرضه داشتم: همسرت کجا است؟ فرمود: همراه جبرائیل به آسمان عروج نموده است، گفتم: براى چه موضوعى؟! فرمود: بین عدّه اى از ملائکه الهى مشاجره اى شده است; و تقاضا کرده اند یک نفر از آدم ها بین ایشان حکم و قضاوت نماید; و خداوند به ملائکه وحى فرستاد: خودتان یک نفر را انتخاب نمائید; و آن ها هم حضرت علىّ بن ابى طالب (علیه السلام) را برگزیدند.

اختصاص شیخ مفید: ص 213، س 7، بحارالأنوار: ج 37، ص 150، ح 15.


کلمات کلیدی:

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
?بازدید امروز: (206) ، بازدید دیروز: (38) ، کل بازدیدها: (261681)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ