سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حافی

تناقضات قرآن

سید عارف حسین دیدگاه

تناقضات قرآن !!!

قرآن

اسحاق بن حنین کندى از فلاسفه بزرگ عرب است . وى نصرانى بود، و مانند پدرش حنین بن اسحاق از فیلسوفان مشهورى است که به واسطه آشنایى با زبان یونانى و سریانى ، فلسفه یونان را به عربى ترجمه کردند. فرزند وى ، یعقوب بن اسحاق نیز بزرگترین حکیم عرب است ، و هر دو نزد خلفاى عباسى با عزت و احترام مى زیستند. کندى فیلسوف نامى عراق در زمان خویش دست به تألیف کتابى زد که به نظر خود تناقضات قرآن را در آن گرد آورده بود. اسحاق کندى چون با فلسفه و مسائل عقلى و افکار حکماى یونان سروکار داشت ، طبق معمول فلاسفه، با حقایق آسمانى و موضوعات دینى چندان میانه اى نداشت و به واسطه غرورى که بیشتر فلاسفه در خود احساس مى کنند، بایک بدبینى و دیده حقارت به تعالیم مذهبى مى نگریست . اسحاق کندى آن چنان سرگرم کار کتاب «تناقضات قرآن»  شده بود، که به کلى از مردم کناره گرفته و پیوسته در منزل خود با اهتمام زیاد به آن مى پرداخت . روزى یکى از شاگردان او در سامره به حضور امام حسن عسکرى (علیه السلام) شرفیاب شد. حضرت به وى فرمود: در میان شاگردان اسحاق کندى یک مرد رشید و با شهامتى پیدا نمى شود که این مرد را از کارى که پیش گرفته باز دارد؟ شاگرد مزبور گفت : ما چگونه مى توانیم در این خصوص به وى اعتراض کنیم ، یا در مباحث علمى دیگرى که استادى چون او بدان پرداخته است ایراد بگیریم ؟ او استاد بزرگ و نامدارى است و ما توانایى گفتگوى با او را نداریم . حضرت فرمود: اگر من چیزى به تو القا کنم ، مى توانى به او برسانى و درست به وى حالى کنى ؟ گفت : آرى.

شاید خداوند آن قسمت از قرآن را که شما نزد خود معنى کرده اید، عکس آن را اراده نموده باشد، و آنچه پنداشته اید معنى آیه و مقصود خداوند که گویند آن است نباشد. و شما برخلاف واقع معنى کرده باشید..!!

فرمود: برو نزد استادت و با وى گرم بگیر و تا مى توانى در اظهار ارادت و اخلاص و خدمت گذارى نسبت به او کوتاهى نکن ، تا جایى که کاملا مورد نظر وى واقع شوى و او هم لطف و عنایت خاصى نسبت به تو پیدا کند. وقتى کاملا با هم مأنوس شدید، به وى بگو: مسئله اى به نظرم رسیده است و مى خواهم آن را از شما بپرسم . خواهد گفت : مسئله چیست ؟ بگو: اگر یکى از پیروان قرآن که با لحن آن آشنایى دارد از شما سؤ ال کند، آیا امکان دارد کلامى که شما از قرآن گرفته و نزد خود معنى کرده اید، گوینده آن ، معنى دیگرى از آن را اراده کرده باشد؟ او خواهد گفت : آرى این امکان هست و چنین چیزى از نظر عقل جایز است . چون او مردى است که درباره آنچه مى شنود و مى اندیشد، و مورد توجه قرار مى دهد.

آنگاه به وى بگو: شاید خداوند آن قسمت از قرآن را که شما نزد خود معنى کرده اید، عکس آن را اراده نموده باشد، و آنچه پنداشته اید معنى آیه و مقصود خداوند که گویند آن است نباشد. و شما برخلاف واقع معنى کرده باشید..!!

قرآن

شاگرد مزبور از نزد حضرت رخصت خواست و رفت به خانه استاد خود اسحاق کندى و طبق دستور حضرت عسکرى (علیه السلام)  با وى مراوده زیاد نمود تا میان آنان انس کامل برقرار گردید. روزى از فرصت استفاده نمود و موضوع را به همان گونه که حضرت تعلیم داده بود با وى در میان گذارد. همین که فیلسوف نامى پرسش شاگرد را شنید، فکرى کرد و گفت : یک بار دیگر سؤ ال خود را تکرار کن ! شاگرد سؤ ال خود را تکرار نمود استاد فیلسوف مدتى درباره آن اندیشید و دید که از نظر لغت و عقل چنین احتمالى هست ، و ممکن است آنچه وى از فلان آیه قرآن فهمیده و پنداشته است که با آیه دیگر منافات دارد. منظور صاحب قرآن غیر از آن باشد.

سرانجام فیلسوف نامبرده شاگرد دانشمند خود را مخاطب ساخت و این گفتگو میان آنها واقع شد.

فیلسوف : بگو این سؤ ال را چه کسى به تو آموخت ؟

شاگرد: به دلم خطور کرد.

فیلسوف : نه ! چنین نیست ، این گونه سخن از مانند چون تویى سر نمى زند، تو هنوز به آن مرحله نرسیده اى که چنین مطلبى را درک کنى راست بگو آن را از کجا آورده اى و از چه کسى شنیدى ؟

شاگرد: این موضوع را حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) به من آموخت ، و امر کرد آن را با شما در میان بگذارم .

فیلسوف : اکنون حقیقت را اظهار داشتى ، آرى این گونه مطالب فقط از این خاندان صادر مى گردد.

سپس فیلسوف بزرگ عراق آنچه درباره تناقضات قرآن نوشته ، و به نظر خود به کتاب آسمانى مسلمانان ایراد گرفته بود همه را جمع کرد و در آتش ‍ افکند و طعمه حریق ساخت.1

 

منبع : عاقبت بخیران عالم جلد 2 مؤلف : على محمد عبداللهى

گروه دین و اندیشه - فاطمه محمدی


1- مناقب ابن شهر آشوب ، چاپ قم ج 4 ص 424.


کلمات کلیدی: قرآن، اسلام، تناقضات، تناقض در قرآن، تبیان، اسحاق بن حنین کندی، فلسفه یونان، یعقوب بن اسحاق، مناقب ابن شهر آشوب

علت تفاوت وضوی شیعه و سنی

سید عارف حسین دیدگاه

علت تفاوت وضوی شیعه و سنی

وضو

آیه وضو نازل شد تا چگونگی وضو و تیمم را به امت بیاموزد . مخاطبان آن همه مسلمانان در طول قرون تا روز قیامت اند . چنین آیه ای باید کاملاً روشن باشد تا همه ، دور و نزدیک و صحابی و غیرصحابی از آن بهره ببرند . پس از دو جهت باید آیه بررسی شود :

اول : چگونگی شستن دست ها که باید از بالا به پایین شست یا به عکس ؟

دوم : حکم پاها، از نظر مسح کشیدن یا شستن .

ابتدا به بحث در مورد اول می پردازیم .

خداوند می فرماید :

( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ )1

« ای کسانی که ایمان آورده اید ، هرگاه به نماز ایستادید ، صورت ها و دست هایتان را تا آرنج بشویید » .

فقها در کیفیت شستن دست ها اختلاف نظر دارند ، پیشوایان اهل بیت ( علیهم السلام ) و پیروانشان معتقدند دست ها از آرنج تا نوک انگشتان شسته شود و سنت همین است . دلیلشان نیز ظاهر آیه است که به نظر عرفی همین به ذهن می آید چون در موارد مشابه این گونه ترکیب ، شروع از بالا به پایین است . مثلاً اگر پزشک به بیمار بگوید : پایت را تا زانو با آب سرد بشوی ، بیمار آنچه را در عرف رایج است انجام می دهد ، یعنی شستن از بالا به پایین ، یا وقتی صاحب خانه به رنگ‌کار می گوید : دیوارهای این اتاق را تا سقف رنگ آمیزی کن ، آنچه در عرف معمول است انجام می شود ، یعنی رنگ کردن دیوارها از بالا به پایین و هرگز به ذهن رنگ کار یا بیمار این نمی آید که صاحب خانه و پزشک که گفته « تا » ، مقصودش بیانِ آخرِ محلّ رنگ زدن یا شستن است ، بلکه از کلمه « تا » می فهمد که صرفاً محدوده موردنظر را در رنگ زدن و شستن تعیین کرده است.

در آیه وضو نیز وقتی آیه می گوید دست ها را تا مرفق بشویید ، بیان محدوده شستن موردنظر است نه چگونگی آن . و این را به نظر معمول عرف واگذاشته و در عرف هم بدون تردید ، آنچه راحت تر است ، شستن از بالا به پایین است .

أئمه اهل بیت ( علیهم السلام ) ، وضوی پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) را اینگونه نقل کرده اند :

به نقل شیخ طوسی از بکیر و زراره ، این دو از امام باقر ( علیه السلام ) درباره وضوی پیامبرخدا ( صلّی الله علیه وآله ) سؤال کردند . حضرت طشت یا ظرف آبی طلبید ، کف دو دست را شست ، دست خود را در آب فرو برد و با مشت آبی صورت خود را شست و با دست چپ کمک گرفت بر شستن صورت .

سپس کف دست چپ را در ظرف آب فرو برده ، آب برداشت و دست راستش را از آرنج تا انگشتان شست ، به نحوی که آب به طرف آرنج ها برنگردد . بعد کف دست راست را پر از آب کرد و بر دست چپ ریخت و از آرنج تا کف دست شست به نحوی که آب به طرف آرنج برنگردد ، مثل دستِ راست . سپس با همان آبی که در دست ها بود ، سر و پاها را تا برآمدگی روی پا مسح کشید ، بدون آنکه آب تازه ای بریزد.2

وضو و مسح پاها یا شستن آنها ؟

در آیه وضو نیز وقتـی آیـه می گویـد دست هـا را تـا مـرفق بشویید ، بیان محدوده شستن موردنظـر است نه چگونگـی آن . و این را به نظر معمول عرف واگذاشته و در عرف هم بدون تردید ، آنچه راحت تر است ، شستن از بالا به پایین است

اما جنبه دوم بحث :

خداوند سبحان می فرماید :

( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ وَامْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ وَإِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ کُنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَر أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُمْ مِنْهُ ما یُرِیدُ اللهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَج وَلکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ )3 ؛

« . . . ای کسانی که ایمان آورده اید ، چون به نماز ایستادید ، صورت ها و دست هایتان را تا آرنج ها بشویید و سر و پاهایتان را تا برآمدگی پاها مسح کنید و اگر جنب بودید ، طهارت بجویید

و اگر بیمار یا در سفر بودید یا یکی از شما از تخلّی آمد ، یا زنان را لمس ( آمیزش ) کردید و آب نیافتید با زمین پاک تیمم کنید پس چهره ها و دست هایتان را از آن مسح کنید ، خداوند نمی خواهد بر شما سختی قرار دهد ، بلکه می خواهد شما را یاری کند و نعمتش را بر شما کامل سازد ، باشد که سپاس گویید » .

این آیه ، یکی از آیات الأحکام است که احکام شرعی عملی از آنها استنباط می شود . اینگونه آیات ، هم تعبیرات روشنی دارد ، هم دلالتی گویا ، چون مخاطب این آیات ، توده های مؤمنی هستند که می خواهند رفتار خود را با آیات منطبق سازند .

وقتی انسان به این گونه آیات که عهده دار بیان وظیفه مسلمان است می نگرد ، مثل وظیفه نمازهای پنجگانه ، آنها را روشن ، استوار ، بی ابهام و گویا می یابد که خطابش به همه مؤمنان است و وظیفه آنان را هنگام نماز خواندن ترسیم می کند .

حضرت جبرئیل ، این آیه را بر قلب پیامبر اعظم ( صلّی الله علیه وآله ) فرود آورد ، آن حضرت هم آن را بر مؤمنان خواند ، آنان هم تکلیف خود را در برابر آن به روشنی و بدون تردید و ابهام دریافتند و پیچیدگی در دورانی به آیه راه یافت که تضارب آراء و پیدایش اجتهادها پیش آمد .

سبب اختلاف چیست ؟

اگر آغاز اختلاف به زمان خلیفه سوم بر می گردد ، سؤال این است که پس از گذشت نزدیک بیست سال از وفات پیامبر ، چه عاملی سبب این اختلاف شد ؟ در پاسخ باید گفت ، چند جهت و احتمال وجود دارد :

 

1ـ اختلاف قرائت

وضو

بعضی « و ارجُلِکُم » را با اعرابِ جرّ خوانده اند که عطف به « رؤوس » باشد و مقتضای آن وجوب مسح پاهاست . بعضی با فتحه لام خوانده اند که عطف به « وجوهَکم » باشد که مسلتزم شستن آنهاست . این وجه درست نیست . یک عرب زبان اگر بدون پیشداوری و سابقه ذهنی آیه را بخواند ، « ارجُل » را عطف به « رؤوس » می داند ، چه به فتحه بخواند چه به کسره و اصلاً عطف به « وجوه » به ذهنش خطور نمی کند تا منشأ اختلاف باشد .

اگر این آیه را به یک عرب زبان دور از این فضاهای فقهی و اختلافات مسلمین در کیفیت وضو عرضه کنیم و از او بخواهیم آنچه را می فهمد بازگو کند ، به روشنی خواهد گفت : آیه دو جمله دارد که در آنها دو حکم به صراحت بیان شده است : یکی شستن صورت و دست ها تا آرنج ، دیگری مسح سر و پاها . یعنی حکم صورت و دست یکی است و حکم سر و پاها هم یکی و تفکیک حکم سر از پاها نه تنها محتمل نیست ، بلکه خلاف ظاهر آیه است .

2ـ تمسّک به روایاتِ نسخ شده شستن

از تعدادی روایات بر می آید که شستن پاها سنتی بوده که پیامبر خدا ( صلّی الله علیه وآله ) مدتی از عمر شریفش به آن دستور داده بود و پس از نزول سوره مائده که در آن آیه وضو و دستور مسح پاها به جای شستن آمده است ، پس از مدتّی بعضی از کسانی که ناسخ را از منسوخ نمی شناختند به آیه منسوخ عمل کردند و اختلاف پدید آوردند ، غافل از آنکه در این مورد باید به قرآن و به آیه ای که ناسخ سنت است عمل کند .

ابن جریر از انس نقل کرده است : قرآن بر مسح نازل شده و سنت بر ستن.4  مقصود او از سنت ، عمل پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) پیش از نزول قرآن است و روشن است که قرآن ، حاکم و ناسخ است . ابن عباس نیز گفته است : مردم به شستن عمل می کنند ، ولی من در کتاب خدا جز مسح نمی یابم .5 اینگونه می توان میان آنچه از عمل پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) نقل شده یعنی شستن و ظاهر آیه ای که مسح را می گوید جمع کرد و گفت که شستن پیش از نزول آیه بوده است.

از تعدادی روایات بر می آید که شستن پاها سنتی بوده که پیامبر خدا ( صلّی الله علیه وآله ) مدتی از عمر شریفش به آن دستور داده بود و پس از نزول سوره مائده که در آن آیـه وضو و دستـور مسح پاها بـه جای شستن آمده است ، پس از مدتّی بعضی از کسانی که ناسخ را از منسوخ نمـی شناختند به آیه منسوخ عمل کردند و اختلاف پدید آوردند ، غافل از آنکه در این مورد باید به قرآن و به آیه ای که ناسخ سنت است عمل کند

3ـ اشاعه شستن از طرف حکومت

حاکمان اصرار بر شستن پاها به جای مسح داشتند و مردم را به آن وادار می کردند ، چرا که زیر پاها کثیف بود و بخش عمده ای از مردم پابرهنه بودند ، به نظرشان بهتر این آمد که به جای مسح ، پاها را بشویند . این نکته در برخی نقل ها آمده است ، از جمله :

1ـ ابن جریر از حمید نقل می کند ما نزد موسی بن انس بودیم که گفت : ای اباحمزه ! روزی در اهواز همراه حجاج بودیم ، خطبه خواند و یاد از وضو کرد و گفت : صورت ها ودست هایتان را بشویید و سرها و پاها را مسح کنید ، از آدمیزاد ، هیچ جایش همچون کف پا آلوده نیست ، زیر و روی پا و پشتِ آن را بشویید .

انس گفت : خدا راست گفت و حجاج دروغ گفت ، خداوند می فرماید : سرها و پاهایتان را مسح کنید ، انس هرگاه پاهایش را مسح می کشید ، آنها را مرطوب می کرد.6

2ـ از جمله آنچه دلالت می کند که تبلیغات رسمی از شستن پشتیبانی می کرد و معتقدان به مسح را مؤاخذه می کرد ، روایت احمد بن حنبل از ابی مالک اشعری است که وی به قوم خود گفت : جمع شوید تا مثل پیامبر برای شما نماز بخوانم . چون گرد آمدند ، گفت : آیا میان شما غریبه هست ؟ گفتند : نه ، تنها خواهرزاده ما هست . گفت : خواهرزاده خودی است . پس ظرفی طلبید که در آن آب بود . وضو گرفت ، مضمضه و استنشاق کرد و صورت خود را سه بار شست ، سه بار هم دست خود را شست ، به سر و روی پاهایش مسح کشید ، سپس نماز خواند.7

این سه وجه برای توجیه شستن به جای مسح وجود دارد ، با آنکه قرآن بر مسح دلالت می کند و مسح به نظر نزدیک تر می آید ، سپس وجه سوم .

پس وقتی روشن شد که مدلول آیه ، کدام یک از شستن و مسح است ، نیازی به چیز دیگر نیست . نظر موافق ، با مضمون آیه تأیید می شود و مخالف باید فکری کند و راهی بجوید ، بهتر آن است که بگوید آیه نسخ شده است .

 

نوشته: استاد جعفر سبحانی

شکوری_گروه دین و اندیشه


1 . مائده : 6

2. تهذیب الأحکام : ج1 ، ص59 ، شماره 158

3 . مائده : 6

4. الدرّ المنثور : ج3 ، ص1

5 . همان : ص4

6 . تفسیر القرآن ، ابن کثیر : ج2 ، ص25 ؛ تفسیر القرآن ، طبری : ج6 ، ص82

7. مسند احمد : ج5 ، ص342 ؛ المعجم الکبیر : ج3 ، ص280 ، شماره 3412

 


کلمات کلیدی: عارف، وضو، شیعه، سنی، تشیع، تسنن، وضو گرفتن، اسلام، سیاست، تعصب

مژده که کوثر آمد

سید عارف حسین دیدگاه

                                         مژده که کوثر آمد

به ساقى اى صبا بگو، حاجت ما برآورد                                                         ساغرى از براى ما، ز آب کوثر آورد

به ساغر لطیفه گو، بگو لطیفه‎اى بگو                                                           که مطرب از ره وفا، چنگ به مضمر آورد

بگو به ماه آسمان، به خود نبالد این قَدَر                                                        که ماه بى قرین من، سر از افق در آورد

ماه جمادى آمده، موقع شادى آمده                                                             باز منادى آمده، به نخل دل بر آورد

دوباره گشته این جهان به رتبه، برتَر از جنان                                                  که حقّ به خیل بانوان، هادى و رهبر آورد

دوش شنیدم این ندا که امشب از ره وفا                                                     براى ختم الانبیاء، خدیجه دختر آورد

چه دخترى که مظهر شرم و حیا و عفّت است                                             چه عفّتى که عصمتش، صفاى دیگر آورد

نیافریده ذات حقّ به جز خدیجه مادرى                                                          که دخترى چو فاطمه پاک و مطهّر آورد

به بحر رحمتش خدا بیافرید یک صدف                                                           که یازده گهر از او، و صُلب حیدر آورد

خدا براى عقل کلّ، دخترى همچو برگ گل                                                   به کورى دو دیده، مرده ابتر آورد

بهر نثار مقدمش ز فرو شادى و شعف                                                        لعل گهر طبق طبق، مریم و هاجر آورد

به شان دخت مصطفى جبریل امشب از سَما                                             چو برگ گل ورق ورق، آیه ز داور آورد

ندیده مهر مادرى چو خاتم پیمبران                                                              فاطمه را خداى او به جاى مادر آورد

مهین حبیبه خدا، دیده گشود از وفا                                                            که چون حسین آیتى، بر خصم ستمگر آورد

 

                                                                                                                                        "ژولیده نیشابوری"


کلمات کلیدی: ادبی، فرهنگی

ولادت پرشکوه فاطمه(علیهاالسلام)‏

سید عارف حسین دیدگاه

ولادت باشکوه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) 

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در سال پنجم بعثت، که سال ولادت فرزندش بود؛ در سخت‎ترین شرائط و حالات به سر مى‏برد.

اسلام منزوى بود، و مسلمانان اندک نخستین، شدیداً تحت فشار .

محیط مکه بر اثر شرک و بت پرستى و جهل و خرافات و جنگ‎هاى قبایل عرب و حاکمیت زور و بینوایى توده‏هاى مردم، تیره و تار بود.

پیامبر(صلی الله علیه و آله) به آینده مى‏اندیشید، آینده‏اى درخشان از پشت این ابرهاى سیاه و ظلمانى، آینده‏اى که با توجه به اسباب عادى و ظاهرى بسیار دوردست و شاید غیر ممکن بود.ادامه مطلب...

کلمات کلیدی: اسلامی، فرهنگی

کتابخانه فاطمی

سید عارف حسین دیدگاه

 کتابخانه فاطمی  در ادامه مطلب (ادامه مطلب...

کلمات کلیدی: اسلامی، ادبی

   1   2   3   4   5   >>   >
?بازدید امروز: (20) ، بازدید دیروز: (32) ، کل بازدیدها: (258017)

ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.

سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ