چگونگی شهادت امام هادی(ع)
مام علی النقی (هادی) ـ علیه السّلام ـ امام دهم شیعیان جهان است که در نیمه ذی حجه سال 212 هـ. ق در شهر صریا (حومه مدینه) به دنیا آمد. پدرش امام جواد ـ علیه السّلام ـ و مادر گرامیش سمانه نام دارد.[1]
حضرت امام هادی ـ علیه السّلام ـ در 8 سالگی پس از شهادت پدر بزرگوارشان عهده دار مقام امامت گردید و پس از 33 سال امامت در سن 41 سالگی در سامرا در زمان خلافت معتز به شهادت رسیدند.[2]
امامت امام هادی ـ علیه السّلام ـ مقارن با خلافت 6 خلیفه عباسی بود. مقارن بود با 7 سال باقیمانده از خلافت معتصم برادر مأمون، با واثق پسر معتصم به مدت 5 سال، متوکل برادر واثق 16 سال، منتصر پسر متوکل به مدت 6 ماه، مستعین پسر عموی منتصر 4 سال و معتز پسر دیگر متوکل که سه سال خلافت کرد. امام هادی پس از گذشت یک سال از خلافت معتز در سامرا مسموم شده و به شهادت رسید و جسم پاک حضرت در سامرا در خانه مسکونی حضرت مدفون گردید.[3]
نکته مهم در شهادت امام هادی ـ علیه السّلام ـ این است که حضرت در سامراء به شدت تحت نظر بود و به خاطر کنترل بسیار شدید و خفقان حاکم و منع دوستان و شیعیان از دیدار با حضرت و عقوبت سخت متخلفین»[4] حتی نزدیکترین یاران امام نیز از حال و وضع امام بی خبر یا بسیار کم اطلاع بودند. و به همین دلیل است که منابع اشاره دقیقی به نحوه شهادت امام ندارد. منابع فقط شهادت حضرت در زمان معتز را ذکر کرده اند بدون ذکر زمان دستور خلیفه به مسموم کردن و اینکه چه کسانی مأمور این جنایت شدند و چه زمانی این عمل پلید از آنان سر زد و حتی در روز شهادت حضرت هم اتفاق نظر نیست.[5]
امام هادی ـ علیه السّلام ـ در طول دوران امامت خود از سرکشان و حاکمان فاسد بنی عباس رنجها و محنت های زیادی کشید «و در این میان متوکل در ظلم و ستم به حضرت و سنگدلی گوی سبقت را از دیگران ربود».
«متوکل وجود امام هادی ـ علیه السّلام ـ را خطر بزرگی برای حکومت خویش احساس می کرد، لذا تصمیم گرفت تا با دو روش هم زمان در یک اقدام از بحرانی تر شدن اوضاع جلوگیری کند. یکی حمله به یاران امام و نابود کردن آثار شیعیان تا حدی که قبر مطهر امام حسین ـ علیه السّلام ـ را نیز تخریب کرد و دوم دور کردن امام از مدینه که پایگاه سازمان تشیع بود.[6]
«عبدالله بن محمد فرماندار مدینه از دشمنان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بود و از امام نزد متوکل سعایت می کرد و پیوسته قصد آزار آن جناب را داشت. امام هادی ـ علیه السّلام ـ در نامه ای به متوکل سعایت و دروغگویی او را یاد آوری کرد ولی متوکل که زمینه را برای تبعید امام از مدینه و تحت نظر گرفتن مناسب می دید در نامه ای ظاهرا محترمانه از حضرت خواست به سامرا بیاید»[7]
نامه متوکل رسید و حضرت آماده رفتن به سامرا شد «وقتی آن حضرت به سامرا رسید متوکل ( با آن همه وعده و احترام که در نامه اش بود) یک روز خود را پنهان کرد و آن حضرت را در کاروانسرایی که به کاروانسرای گداها معروف بود فرود آورد».[8]
سپس متوکل دستور داد: «حضرت را کاملا تحت نظر گیرند و خانه شان را محاصره کرده و مانع دیدار شیعیان با ایشان و استفاده دانش پژوهان از آن سرچشمه علم و معرفت گردند و حتی ایشان را در تنگنا و محاصره اقتصادی قرار داد و رساندن حقوق شرعیه و هدایا را از داخل و خارج بر حضرت ممنوع کرد و متخلفان را عقوبتی سخت نمود»[9]
این وضعیت جز در حکومت شش ماهه منتصر تا زمان شهادت امام ادامه داشت و در زمان معتز شدت گرفت.
یکی دیگر از سختگیری های متوکل در آزار امام هادی ـ علیه السّلام ـ این بود که «گاه بگاه به مأموران خود دستور می داد تا ناگهانی به خانه امام ریخته و آنجا را بازرسی کنند به امید آنکه سلاح یا مدرکی دال بر فعالیت ایشان علیه حکومت بدست آورند. لکن در این حمله های شبانه جز کتاب های علمی و ادعیه چیزی یافت نشد»[10]
گاهی متوکل فرمان می داد «حضرت را در هر حالتی که هست به دربار آورند. در یکی از این احضارها امام در حالی بر متوکل وارد شد که او مست و لا یعقل در کنار جامها و سبوهای شراب و در میان گروه های خنیاگر و رقاصه افتاده بود.امام بی توجه به موقعیت خطیر و خطرات احتمالی به شدت او را سرزنش و ملامت کرد و به نصیحت گویی و یاد آوری قیامت پرداخت و فسق و فجور و می خوارگی و بدکارگی او را محکوم ساخت. متوکل بر آشفت و دستور داد ایشان را در زندان محبوس سازند»[11] حضرت روانه زندان شد و «شخصی از حضرت شنید که می فرمودند انا اکرم علی الله من ناقه صالح»[12] و سپس این آیه را خواندند «تمتعوا فی دارکم ثلاثة ایام ذلک وعد غیر مکذوب»[13]
بیش از سه روز نگذشت که متوکل به دست فرزندش منتصر به هلاکت رسید»[14]
منتصر گر چه بر امام سخت نگرفت ولی این آرامش نسبی امام و شیعیان پس از شش ماه تمام شد و دوباره آزار و حصر و شکنجه و قتل راهکار اساسی خلافت در مقابل شیعیان بود«امام هادی ـ علیه السّلام ـ با حاکمان ستمگر سازش نکرد و آنها از مبارزه منفی و عدم همکاری حضرت هراس داشتند و رنج می بردند تا اینکه تنها راه خویش را خاموش کردن نور خدا پنداشتند و بدین ترتیب امام هادی ـ علیه السّلام ـ نیز مانند امامان پیشین به مرگ طبیعی از دنیا نرفت بلکه در زمان معتز مسموم گردید».[15]
منابع معتبر و مورخان شیعه شهادت حضرت را در « ماه رجب سال 254 ه.ق»[16] می دانند. مرحوم آیت الله مرعشی نجفی شهادت حضرت را در روز دوشنبه سوم رجب سال 254 ه.ق می داند[17] گر چه برخی منابع شهادت حضرت را در ماه جمادی الثانی[18] یا 27 رجب[19] نیز ذکر کرده اند
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ زندگانی امام علی الهادی، باقر شریف رضی.
2ـ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی.
3ـ سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی.
4ـ زندگی پیشوای دهم امام هادی، عقیقی بخشایشی.
------------ --------- --------- ----
[1] . شیخ مفید، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاّتی، ج2، ص417ـ418؛ پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، قم، موسسة امام صادق، چاپ سیزدهم، 1381ش، ص567؛ طبرسی، امین الاسلام، اعلام الوری، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ سوم، ص355.
[2] . شیخ مفید همان، طبرسی، همان.
[3] . پیشوایی، همان، ص612 به نقل از شبلنجی، نورالابصار، ص166؛ شیخ مفید در الارشاد به جای شهادت از لفظ وفات استفاده کرده است.
[4] . عقیقی بخشایشی، زندگانی پیشوای دهم امام هادی(ع)، قم، انتشارات نسل جوان، 1357ش، ص40ـ45؛ ادیب. عادل، زندگانی تحلیلی پیشوایان ما، ترجمه اسدالله مبشری، نشر فرهنگ اسلامی، چاپ شانزدهم، 1376ش، ص258ـ256.
[5] . سن امام را بین 40 تا 42 سال ذکر کرده اند و روز شهادت امام را یا ذکر نکرده اند یا سوم رجب یا بیست و هفتم رجب و یا در ماه جمادی الثانی ذکر کرده اند که خواهد آمد.
[6] . اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، نجف، منشورات المکتبة الحیدریة، 1385ق، ص395؛ پیشوائی، همان، ص571؛ ادیب، عادل، همان، ص256؛ عقیقی بخشایشی، همان، ص53ـ54؛ قرشی، باقر شریف، زندگانی امام علی الهادی، انتشارات اسلامی، 1371، ص386.
[7] . شیخ مفید، همان، ص435؛ طبرسی، اعلام الوری، همان، ص365؛ قرشی، زندگانی امام علی الهادی، همان، ص386.
[8] . شیخ مفید، الارشاد، همان، ص438.
[9] . قرشی، باقر شریف، زندگانی امام علی الهادی، همان، ص 386.
[10] . قرشی، باقر شریف، همان، ص 387.
[11] . قرشی، باقر شریف، همان، ص 387.
[12] . ترجمه: من نزد خدا از ناقه حضرت صالح محترم ترم.
[13] . هود / 56، در خانه هایتان سه روز به آسایش و خوشگذرانی سپری کنید (سپس عذاب الهی خواهد رسید) آن وعده ای است که دروغ نخواهد بود.
[14] . طبرسی، اعلام الوری، همان، ص363؛ عماد الدین طبری، مناقب الطاهرین، تهران، انتشارات رایزن، 1379، ج 2، ص 827.
[15] . پیشوایی، سیره پیشوایان، همان، ص612 به نقل از شبلنجی، نوار الابصار، ص 166.
[16] . شیخ مفید. الارشاد، همان، ص439؛ طبرسی، اعلام الوری، همان، ص355؛ پیشوائی، همان، ص567.
[17] . مرعشی نجفی، سید شهاب الدین، مجموعه نفیسه، ص56.
[18] . عقیقی بخشایشی، همان، ص90 به نقل از قندوزی، شیخ سلیمان بلخی، نیابیع المودة، بیروت، ج3، ص14.
[19] . عقیقی بخشایشی، همان، ص112.
کلمات کلیدی:
اولین دانشگاه اسلامی
نام مبارک امام پنجم محمد بود .
لقب آن حضرت باقر یا باقرالعلوم است، بدین جهت که : دریاى دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت .
القاب دیگرى مانند شاکر و صابر و هادى نیز براى آن حضرت ذکر کردهاند که هریک بازگوینده صفتى از صفات آن امام بزرگوار بوده است. کنیه امام ابوجعفر بود.مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبى علیهالسلام است .
بنابراین نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن علیهالسلام و از سوى پدر به امام حسین علیهالسلام میرسید. پدرش حضرت سیدالساجدین، امام زین العابدین على بن الحسین علیهالسلام است .
تولد حضرت باقر علیهالسلام در روز اول ماه رجب سال 57 هجرى در مدینه بود. در حادثه جانگداز کربلاادامه مطلب...
کلمات کلیدی:
ویژگیهای عدد چهل
ویژگیهای عدد چهل چه میباشد که در روایات متعددی از آن استفاده شده است؟
پاسخ:
در پاسخ به پرسش میتوان ویژگیهای عدد چهل را بررسی کرد که این مطلب در علوم غریبه یافت میشود و در علمی به نام علم عدد مورد بحث قرار میگیرد. و باید از اصحاب چنین علومی سؤال شود. البته نگارنده از آن بیاطلاع است.
از منظر دیگری پاسخ را جستجو میکنیم و آن بررسی اجمالی آیات و روایاتی است که در آن عدد چهل ذکر شده است.
در قرآن کریم کلمه اربعین در چهار آیه ذکر شده است که دو مورد آن یعنی آیه 51 سوره بقره و 142 سوره اعراف مربوط به اقامت 40 روزه حضرت موسی ع در کوه میباشد. آیه 26 سوره مائده، سرگردانی چهل ساله بنی اسرائیل در بیابانها را بیان میکند و در آیه 15 سوره احقاف نیز به نکتهای تکوینی در خلقت انسان اشاره رفته است و آن کمال جسمی و عقلی انسان در چهل سالگی است.
روایات را نیز میتوان به چند دسته تقسیم کرد. یعنی برخی اشاره به امور تکوینی در خلقت دارند و برخی متضمن توصیههایی عملی است و آثار برخی از اعمال را در چهل روز بیان میکند. دستهای دیگر از روایات به بیان برخی از اتفاقات تاریخی میپردازند که محور آنها عدد چهل میباشد.
به طور مثال در روایات زمان تخمیر طینت آدم چهل روز بیان شده است[1] و یا مراحل خلقت انسان و تبدیل نطفه به علقه و علقه به مضغه هر یک چهل روز طول میکشد.[2]
از موارد تاریخی نیز که در روایات آمده میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: بین دو جملة فرعون که گفت: انا ربکم الاعلی و جمله «ما علمت لکم من الله غیری» یعنی من برای شما خدایی غیر از خودم نمیشناسم چهل سال طول کشید و خداوند براساس سنّت املاء خود به او این فرصت را داد.[3] فاصله نفرین موسی تا اجابت آن نفرین نیز همین مقدار است.[4] حضرت آدم چهل روز گریست تا توبهاش قبول شد.[5] و نیز بر مرگ هابیل چهل روز گریست تا خداوند فرزند دیگری به او عنایت کرد.[6] باران و طوفان در عذاب قوم نوح چهل روز طول کشیده است.[7] بنی اسرائیل چهل روز گریستند تا خدای تعالی وحی فرستاد که آنان را از شر فرعون نجات خواهد داد.[8] و یا در داستان تولد حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ نقل شده، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ چهل روز از حضرت خدیجه ـ سلام الله علیها ـ دوری کرد و مشغول عبادت شد و سپس نطفة حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ منعقد شد.[9] و موارد فراوان دیگر.
در بخش دوم از روایات نیز میتوان به احادیث ذیل اشاره کرد. امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرمودند کسی که شراب بخورد تا چهل روز نمازش مقبول نیست و اگر در این مدت نماز را ترک کند عذابش مضاعف خواهد بود.[10] پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند هر کس از امت من چهل حدیث از مسائل دینی که به آن احتیاج دارد حفظ کند، خداوند او را در قیامت به عنوان فقیه و عالم مبعوث میکند[11]. از علی ـ علیه السّلام ـ نقل شده است که حریم مسجد چهل زراع است و از هر طرف تا چهل خانه همسایه محسوب میشوند،[12] و نیز حدیث معروف پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ که فرمودند اگر کسی چهل روز خود را برای خدا خالص کند، چشمههای حکمت از قلبش بر زبانش جاری خواهد شد.[13] و احادیث دیگری که در این باره وارد شدهاند.
عرفای بزرگ در مورد حدیث اخیر بحث کرده و مطالب گوناگونی درباره هر یک از ارکان آن بیان نمودهاند. مهمترین نکته که در این کتب درباره چهل روز حاصل میشود این است که عدد چهل باعث ظهور استعدادات میباشد.
چنان که مرحوم صدرالمتاللین در تفسیر آیه 51 سوره بقره درباره این که چرا خداوند با حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ چهل روز وعده کرد. ابتدا علم به علت این کار را در اختیار انبیاء واولیاء الهی میداند ولی این نکته را میافزاید که برخی از عرفا مطلبی لطیف در بیان آن گفتهاند که چون تخمیر طینت آدم چهل روز طول کشیده است و در این چهل روز هر روز حجابی بر حجابهای او افزودهاند تا امکان ورود به دنیا را بیابد و آن را آباد کند. و لذا هر کسی که چهل روز اخلاص بورزد هر روز حجابی از حجابهای او برطرف میشود تا به نقطهای میرسد که علوم لدنّی و معارف الهی از خداوند به قلب او افاضه میشود و حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ نیز در طول این چهل روز استعداد مکالمه با خدا را پیدا کرد.[14]
در رساله سیروسلوکی نیز که منسوب به علامه بحرالعلوم میباشد بحثی مبسوط در این زمینه آمده و به توضیح ارتباط عدد چهل یا ظهور استعدادات پرداخته است. ایشان نیز به تخمیر چهل روزة طینت آدم اشاره کرده و نیز به این روایت که چهل سال بدن او میان کعبه و مدینه افتاد بود و باران رحمت الهی بر او میبارید تا بدن او قابل تعلق روح قدسی شود. و یا اینکه حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ در چهل سالگی خلعت نبوت پوشیدند و این که نهایت تکمیلی قوای بشری در انسان چهل سال است و نیز در تأویل این که چرا همسایة هر خانهای را چهل خانه فرمودهاند، میگوید که انسان چهار قوه عقلیه و وهمیه و شهویه و غضبیه دارد و هر یک از اینها چهل مرحله دارد و پس از مرحلة چهلم است که انسان میتواند بگوید از عالم آن قوه خارج شده است.[15]
به نظر میرسد نکته اصلی همین باشد و بسیاری از روایاتی که ذکر شد نیز بر همین اساس قابل تفسیر میباشند چرا که همه چیز استعداد خاص خود را میطلبد چه عنایات خاصه الهی و چه هلاک و غضب خداوندی، لذا فرعون نیز چهل سال مهلت مییابد تا هلاک الهی او را در بگیرد و قوم موسی چهل سال سرگردان میشوند تا از سنگینی گناهان خود خلاص شوند و نسل آنها وارد سرزمین مقدس شوند. و یا چهل روز دعا میکنند تا از شر فرعون رهایی یابند.
البته ادعای ما این نیست که میتوان تمام احادیثی را که در آن عدد چهل ذکر شده است به این شیوه تبیین کرد، آن چه به نظر ما رسیده است همین است که هر جا بحث درباره آمادگی برای پذیرش او میباشد چه خیر و چه شرّ عدد چهل برای بروز و ظهور استعداد خاص آن امر میباشد.
------------ --------- --------- --------- ------
[1] . طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم 1379، چ 12، ج 8، ص 423.
[2] . همان، ج 15، ص 30.
[3] . صدوق، محمدبن علی بن حسین، کتاب الحضال، دفتر انتشارات اسلامی، قم 1362، ج 1و 2، ص 540.
[4] . طباطبائی، همان، ج 10، ص 172.
[5] . همان،ج 1، ص 211.
[6] . همان، ج 5، ص 521.
[7] . همان، ج 10، ص 379.
[8] . همان، ج 10، ص 494.
[9] . ر.ک: کمپانی، فضل الله، حضرت زهرا ـ علیها السّلام ـ ، انتشارات مفید، تهران 1369، ص 13 ـ 14.
[10] . صدوق، همان، ص 534.
[11] . همان، ص 541.
[12] . همان، ص 544.
[13] . مجلسی،محمد باقر، بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، بیروت لبنان، 1983، چاپ سوم، ج 67، ص 242.
[14] . ر.ک: صدر المتاللین، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، انتشارات بیدار، قم 1366، ج 3، ص 370 ـ 371.
[15] . ر.ک: طباطبایی نجفی، سیدمهدی بن سعید مرتضی، رساله سیر و سلوک، انتشارات حکمت، 1370، تهران، چاپ دوم، ص 27ـ42.
کلمات کلیدی:
وهابی ها 20 شیعه را زنده در آتش سوزاندند!
یک کاروان سوخت و غذا که مذکور دو روز قبل از شهر پیشاور عازم منطقه جنگزده و محاصرهشدهی "پاراچنار پاکستان" بود در نزدیکی "شهرک صده" توسط تروریستها توقیف شد و تروریستها، رانندگان و خدمه کامیونها را در یک محل گرد آوردند و با ریختن بنزین آنان را آتش زدند!!
به گزارش ابنا، تروریستهایی که با همدستی برخی افراد "متنفذ" از زندان فرار کرده بودند در این حادثه دست داشته اند.
لازم به ذکر است که تروریستهای ناصبی (طرفداران یزید بن معاویه) نخست محتویات کامیون ها را به سرقت بردند و آنگاه آنها را آتش زده و نابود کردند.
براساس این گزارش تروریستهای ناصبی با به نمایش گذاشتن ددمنشی خاص یزیدی خود رانندگان و سایر خدمه کامیون ها را نخست به شدت شکنجه کردند و آنگاه آنها را زنده زنده مسله کردند و بعد از شهادت به اجساد ادامه مطلب...
کلمات کلیدی:
اسلام و ازدواج موقت
دلیل جواز متعه چیست؟ آیا به استحکام خانواده ها لطمه نمی زند؟
1. این حکم و دستور آیة صریح قرآن است که میفرماید: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً؛ (نساء،24) پس هر آنگاه که به متعه درآوردی بعضی از زنان را واجب است که مهریه و حقّ آنها را ادا کنید» و دلالت این آیه بر جواز متعه به قدری روشن است که حتّی یک نفر از علماء اهل سنّت هم نتوانسته است در آن خدشه کند و ایراد بگیرد حال بگذریم از روایات بسیاری که در این زمینه از شخص پیامبر اکرم صادر شده است.
و اگر نظری به تاریخ صدر اسلام بیندازید خواهید دید این دستورالعمل تا عصر خلافت عمر بن خطاب یکی از عادیترین و رایجترین ازدواجهای جاری بین مسلمانان بوده است و اوّل کسی که فتوی? به حرمت آن صادر کرد عمر بن خطاب بودکه به صراحت گفت 2 چیز در عهد و زمان رسول خدا حلال بود و مجاز ولی من آن دو را حرام میکنم و هر آن کس که آن را مرتکب شود به مجازات میرسانم.
از آن پس مریدان عمر بن خطاب متعه را حرام کرده و گفتند آیة قرآن به دستور عمر بن خطاب نسخ شده است و قابلیت اجرایی ندارد.
اینک قضاوت با شما اوّلاً عمر بن خطاب بر اساس چه حجّت و دلیل شرعی مجاز به حرام کردن حلال خدا نموده است؟ ثانیاً: پرسش را باید اینگونه مطرح کرد که حرمت متعه از کی و چه موقع وارد اسلام شده است نه جواز آن. ثالثاً: آیا حکم و دستور عمر بن خطاب از چنان قدرت و مقامی برخوردار است که از کلام خدا هم بالاتر باشد و کلام خدا را بتواند (نعوذبالله) تحت الشعاع قرار بدهد؟ رابعاً: اگر مسئلة ازدواج موقت آن طور که هست به مردم تفهیم شود آیا چه مشکلی را ایجاد میکند؟ اینها پرسشهایی است که شما باید از مخاطبین خود بپرسید و اگر توانستند جواب قانع کنندهای بدهند ما را هم مطلع سازید و یقین بدانید خشنود خواهیم شد.
2. مسئلة رعایت حقوق همسران و انجام عدالت بین آنها نیز مورد تصریح آیات قرآن است به عنوان نمونه خداوند در سورة نساء آیة 3 میفرماید: «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً؛ یعنی اگر خوف آن را دارید که نتوانید بین زنانتان عدالت برقرار کنید یک زن برای شما بس است.»
3. حکم ازدواج موقت و متعه نه تنها پایههای زندگی را متزلزل نمیکند بلکه بزرگترین خدمتی است که به سالم ماندن جامعه شده است. بله آنچه لازم است به آن توجه کرد سوء استفاده عدهای از مردان از این حکم شرعی و اهلی است و برای انسان فهمیده و باسوادی مثل شما پرواضح است که سوء استفادههای عدهّای سودجو را نباید به حساب اصلِ تشریع قانونگذاری گذاشت و الاّ درصد بسیاری از قوانین و مقررات تمام ادیان و ممالک زیر سؤال میرود و مخدوش میشود.
مسئلة ازدواج موقت و متعه در جامعه مواردی بسیار معقول و حساب شدهای دارد که اگر آداب و شرایط و نکات ظریف آن به درستی رعایت شود هرگز فحشاء و منکرات و اعمال منافی عفت و فساد گریبان جامعه (بخصوص جوانان) را نخواهد گرفت که توضیح این حقیقت خود نیاز به نوشتن کتابی مستقل دارد و به قول شاعر:
شرح این هجران و این خون جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر
کلمات کلیدی:
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.