زنی که پیامبر بود
... حسین(ع)، خوب مىدانست چه کسى را باید با خود ببرد، و چه کسانى را!
کدام مورخى مىتوانست بهتر از زینب(ع) بنویسد که بر آنان چه رفته است؟ چه زبانى باید که با زر بسته نشود؟ و چه دهانى باید که با زور شکسته نشود؟
حسین(ع) همچنان که از دیروز، امروز را ـ که عاشوراست ـ دیده بود؛ از امروز هم فردا را دیده بود! و زینب(ع) را براى فردا با خود برده بود! و سجاد(ع) را براى فردا مىخواست! حسین(ع) دست زینب(ع) را گرفت و او را با خود به نمایشگاهى برد تا خدا را تماشا کند! و حسین(ع) زینب(ع) را با خود به آزمایشگاهى برد تا آزمایش خدا را تجربه کند! و عاشورا تجربه بود. و عاشورا معیار بود! معیار ایثار! و عاشورا نهایت صبر است. و حسین(ع) آخر خط است! و حُرّ تجسم اختیار انسان! و زینب(ع) پایان شکیبایى! عاشورا فرهنگى است که هر کلمهاى در آن معنى دیگرى دارد، در قاموس عاشورا، مرگ یعنى زندگى، اسارت یعنى آزادى، شکست یعنى پیروزى، در آنجا دیگر زن به معنى ضعیفه نیست، که زن یعنى آموزگار مردانگى! چرا که این بار، بار تاریخ بر شانههاى یک زن افتاده است. و چه مىگویم؟ که تاریخ خود، گنجایش و ظرفیت چنین زنى را ندارد! که اگر او نبود و دیگران نبودند، شاید عاشورا هم نبود و حسین(ع) نبود ...ادامه مطلب...
کلمات کلیدی: محرم
گواهی حجرالاسود به امامت حضرت سجاد
امام محمّد باقر علیه السّلام حکایت نماید:
مدّتی پس از آن که امام حسین علیه السّلام به شهادت رسید، روزی محمّد بن حنفیّه به حضرت سجّاد، امام زین العابدین علیه السّلام گفت: ای برادر زاده! تو خوب میدانی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله، وصایای امامت را به پدر من امیرالمؤ منین علی علیه السّلام تحویل داد و او نیز این امانت الهی را به برادرم امام حسن مجتبی علیه السّلام سپرد و پس از آن هم به امام حسین علیه السّلام داده شد و او در صحرای سوزان کربلأ به شهادت رسید.
و میدانی که پدرت وصیّتی درباره امامت نکرده است، و چون تو جوانی بیش نیستی؛ پس با من که عموی تو و هم ردیف پدرت میباشم؛ و همچنین از تو بزرگتر و با تجربه هستم و من عموی تو و هم ردیف پدرت میباشم و من بزرگ و با تجربهام. بنابر این در امر امامت و رهبری جامعه اسلامی با من نزاع نکن؛ زیرا که آن حقّ من خواهد بود.
امام سجّاد علیه السّلام در مقابل او چنین اظهار داشت: ای عمو! رعایت تقوای الهی کن و از خدا بترس و در آنچه حقّ تو نیست ادعّا نکن، من تو را موعظه میکنم که مبادا در ردیف بی خردان باشی.
همانا پدرم امام حسین علیه السّلام پیش از آن که عازم عراق گردد، با من عهد نمود و وصایای امامت را به من سپرد و این سلاح حضرت رسول است، که نزد من موجود میباشد.
بنابراین، آنچه را استحقاق نداری مدّعی آن مباش که برایت بسی خطرناک است و مرگ زودرس، تو را فرا میگیرد؛ پس بدان که خداوند متعال وصایت و امامت را تنها در ذریّه امام حسین علیه السّلام قرار داده است.
و چنانچه مایل باشی، نزد حجرالا سود برویم و از آن شهادت طلبیده و آن را حاکم قرار دهیم.
امام باقر علیه السّلام فرمود: چون محمّد حنفیّه به همراه آن حضرت کنار حجرالا سود آمدند، امام زین العابدین علیه السّلام به محمّد حنفیّه خطاب نمود: تو از خدا بخواه و او را بخوان که این سنگ به سخن آید.
پس محمّد حنفیّه هر چه دعا کرد، اثری ظاهر نگشت، و بعد از آن امام سجّاد علیه السّلام فرمود: اینک نوبت من است؛ چون اگر حقّ با تو میبود جواب میشنیدیم.
محمّد حنفیّه گفت: اکنون تو از خدا بخواه که این سنگ شهادت دهد.
سپس امام سجّاد علیه السّلام دعائی را زمزمه نمود و سنگ را مخاطب قرار داد و فرمود: تو را قسم میدهم به آن کسی که میثاق پیغمبران ودیگر اوصیأ را در تو قرار داد، شهادت دهی که امامت و وصایت پس از پدرم امام حسین علیه السّلام حقّ کدام یک از ما دو نفر میباشد.
ناگهان سنگ به حرکت درآمد، به طوری که نزدیک بود از جای خود بیرون آید؛ و آن گاه با زبانی فصیح به عربی چنین گفت: خداوندا! من شهادت میدهم که وصایت و امامت بعد از حسین ابن علی، حقّ پسرش علی بن الحسین خواهد بود.
و محمّد بن حنفیّه با مشاهده این چنین معجزه ای، حقّ را پذیرفت و امامت و ولایت امام سجّاد علیه السّلام را قبول کرد و از او در تمام مسائل و امور اطاعت نمود.
کافی، ج 1، ص 348، ح 5، و نیز: احتجاج طبرسی: ج 2، ص 147، ح 185.
کلمات کلیدی: محرم
سرنوشت جنایتکاران کربلا
قیام مختار ثقفی:
نام : مختار, نام پدر: ابو عبید ثقفی , قبیله اش ثقیف , کنیه اش ابو اسحاق است . لقب مختار کیسان می باشد. و فرقه کیسانیه به مختار منسوب هستند. مختار معتقد به امامت ائمه معصومین (ع ) است و این گروه , پس از مختار, خود را به او منسوب کرده اند.
مختار در سال اول هجرت متولد شد و جنگجوئی شجاع بود. او به همراه پدرش , در سیزده سالگی در یکی از جنگ ها شرکت کرد. مختار مردی عابد و زاهد بود. پدر او در یکی از جنگها به شهادت رسید و تحت سرپرستی عمویش سعد قرار گرفت . خانواده او به سرپرستی عمویش به کوفه هجرت کردند. علی (ع ) کوفه را مرکز خلافت قرار داد. آن حضرت عموی مختار را استاندار مدائن کرد و مختار نیز در کنار عمویش در آن جا ساکن شد. مختار پس از شهادت علی (ع ) به بصره رفت و مدتی در آنجا ماند. پس از مدتی دوباره به کوفه آمد. وقتی که مسلم بن عقیل از سوی امام حسین (ع ) به کوفه رفت , در منزل مختار سکونت کرد و به خاطر همکاری با مسلم بن عقیل به زندان انداخته شد.ادامه مطلب...
کلمات کلیدی: محرم
فردای عاشورا
فردای عاشورا روز یازدهم محرم نیست که عاشورا برای حسینیان غروب نکرده است. فردای عاشورا روزی است که در پاسخ به ندای «این طالب بدم المقتول بکربلا» صدایی میفرماید: «انا المهدی المنتقم» که حسین(ع) فرمود: نهمین فرزند من قائم به حق است. خداوند به وسیله او زمین را دوباره زنده خواهد ساخت و دین را حاکمیت خواهد بخشید.
آنان که عاشورا را روز دهم محرم می انگارند با غروب آفتاب عاشورایشان پایان میپذیرد. صبحدم روز یازدهم محرم سال 61 هجری نیز هنگامی که خورشید شرمگین از کرده کوفیان بار دیگر بر سرزمین کربلا تابید، عاشورا برای بسیاری تمام شد و هر کس راه خود را پیش گرفت که ماموریت شهید کردن حقیقت و سر بریدن عدالت دیگر پایان یافته بود. فرماندهان سپاه کوفه که فرمان حکمرانی بر ولایت دنیوی را به شرط زیر پا گذاشتن ولایت حسین بن علی(ع) در جیب داشتند، بیدرنگ عزم مقصد کردند. لشکریان پیاده هم با غنیمتهایی که از کاروان آلا... به دست آورده بودند راهی کوفه شدند. ادامه مطلب...
کلمات کلیدی: محرم
بمناسبت سالروز شهادت امام سجاد (ع)
فرزند منا
"ای فرزند عزیزم! بدان این عمر توست که با گذشت ساعتها از دست میرود، نه چیزی دیگر و نیز توجه داشته باش که تو به نعمتی نمیرسی مگر با جدایی از نعمتی دیگر، پس بپرهیز از آرزوی دراز، زیرا که چه بسیار آرزومندان که به آرزوی خویش نرسیدند ..."
فرازی از وصیت امام سجاد (علیه السلام) به فرزندشان
بعد از واقعهی کربلا و آمدن خاندان نبوت به شام، یزید سرمست از غرور و شادمان از پیروزی، مجلس جشن بزرگی در مسجد جامع دمشق برپا کرد. در این مجلس عمومی که همهی اسیران نیز حضور داشتند، یک خطیب رسمی ماموریت یافت تا از امیرالمومنین و امام حسین (علیهما السلام) بدگویی کند و شیوهای که از زمان معاویه به جای مانده بود را ادامه دهد. پس از پایان صحبت خطیب، حضرت سجاد (علیه السلام) لب به سخن گشودند و فرمودند: "به من اجازه دهید که بر بالای این چوبها بروم و کلماتی بگویم که رضای خدا در آن است و شنوندگان آن نیز اجر و ثواب خواهند برد." یزید که از نتیجهی سخنرانی امام بیمناک بود، در ابتدا مخالفت کرد ولی در نهایت به واسطهی اینکه افکار عمومی مردم تحریک شده بود، مجبور شد که با سخنرانی امام موافقت کند. هنگامی که امام بر فراز منبر قرار گرفتند، سخن خود را با حمد و ثنای الهی آغاز کردند و در ادامه برای انبوه حاضرانی که از فرط سالها تلاش تبلیغی و گمراهکنندهی حکومت معاویه و فرزندش یزید، سفارشات مؤکد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به اهل بیت را از یاد برده بودند و جایگاه، مقام و مسئولیت خاندان نبوت در ساختمان دین را نمیدانستند، به معرفی خود پرداختند و فرمودند:
"هر کس مرا میشناسد که میشناسد و هر کس که نمیشناسد، بداند که من فرزند مکه و منا(1) هستم، من فرزند زمزم و صفا هستم ..."
این جمله اشاره به این معنا دارد که اگرچه ما امسال به منا نرفتیم و در آنجا وقوف و بیتوته نکردیم(2) و گوسفند نکشتیم، ولی منا از ما است، چون منا مثل مکه، مدینه و حتی همانند خود کعبه زمین و خانهای مرده بود که سالها پیش روح از آن رخت بربسته بود و این ما بودیم که با کربلا رفتن خود آن سرزمین مرده را زنده کردیم و هر کس که زمین مردهای را زنده کند، آن زمین از آن اوست.(3) کسی با قربانی کردن گوسفند و شتر مالک منا نمیگردد، چون منا با این چیزها زنده نخواهد شد. منا با قربانی کردن پدر، برادر، عمو و اصحاب و تقدیم اسیر و جانباز در راه خدا زنده میشود. از این جهت است که ما صاحب منا و وارث آن هستیم؛ چنانکه وارث صفا، مروه، زمزم و کعبه نیز هستیم. چون قیام ما بود که کعبه را زنده کرد، به حج بها داد و آبروی حج را حفظ کرد وگرنه گوسفند کُشتن، به دور خانهی خدا طواف کردن و سعی بین صفا و مروه، کار بسیار سهلی است که هر کسی از عهدهی آن بر میآید.
آنگاه فرمود: "من فرزند کسی هستم که او را بر آسمان بردند ...، من فرزند رسول الله و فرزند علی مرتضی هستم." و سپس فرمود: "من فرزند فاطمه زهرا و فرزند سرور زنان عالم هستم."
با این سخنرانی، جنگی که به دنبال بیعت خواهی یزید از امام حسین (علیه السلام)، از مدینه آغاز شده بود با پیروزی امام حسین (علیه السلام) در دمشق به پایان رسید. در پی سخنان حضرت امام سجاد (علیه السلام) اوضاع سیاسی شام را دگرگون شد و مردمی که برای پیروزی یزید و حکومت اموی جشن گرفته بودند، از خواب غفلت بیدار شدند و مجلس جشن و شادیشان به مجلس گریه، ضجه و عزا تبدیل گشت.
برگرفته از کتاب حماسه و عرفان، اثر آیه الله جوادی آملی
(به همراه توضیحات بیشتر)
25 محرم الحرام، سالروز شهادتسید ساجدان و زینت عابدان،
امام علی بن حسین (علیه السلام)
تسلیت باد
کلمات کلیدی: محرم
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.