السلام علیک یابن امیرالمومنین و ابن سید الوصیین؛ سلام بر تو ای پسر سید و آقا و بزرگ اوصیاء در ادامه شرح زیارت عاشورا به شرح سید الاوصیاء رسیدیم، که چرا به حضرت علی (علیه السلام) سیدالوصیاء گوییم؟ چرا ایشان را سید و آقای همه اوصیاء می دانیم؟ و چرا وقتی امام حسین(علیه السلام) سلام می دهیم با این صفت پدر امام حسین(علیه السلام) را یاد می کنیم؟ در مقاله قبل به این نتیجه رسیدیم که وصى بلافصل پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) باید على (علیهالسلام) باشد و دیگران قابلیت این مقام را نداشتند بلکه خلافت را غصب نمودند. حال باید ثابت کنیم که بعد از قبولى و وصایت و خلافت آن حضرت، چرا سید اوصیاء و از هر وصى پیغمبرى برتر و بالاتر است. با توجه به روایات وجود مبارک پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) افضل از همه انبیاء بلکه همه موجودات دنیا بوده، پس وصى و خلیفه ایشان یعنى حضرت على(علیهالسلام)، نیز باید افضل و برتر از همه اوصیاء و موجودات عالم باشد، آیا آن پیغمبری که بر هزار نفر مبعوث گردیده با آن پیغمبری که بر پنجاه یا صدهزار یا بیشتر مبعوث گردیده با پیغمبری که بر همه خلق خدا مبعوث شده است یکسان میباشند پس وزیر و خلیفه آنها هم بقدر آن پیغمبر درجه و مقام دارند. تلک الرسل فضلنا بعضهم على بعض منهم من کلم الله و رفع بعضهم درجات؛ انبیاء را بر بعضى دیگر خصایص و فضائلى افزونى و فضیلت دادیم که دیگران به مرتبه آنها نمیرسند گرچه در نبوت مساوى بودند که با بعضى از آن انبیاء خدا سخن گفت و به بعضى از آنها ترفیع درجات داد. "زمخشرى" در "تفسیر کشاف" گوید مراد از این بعض پیغمبر ما است که به فضایل بسیار و خصایص بیشمار بر انبیاء فضیلت دارد که مهمترین آنها مقام خاتمیت است، بنابراین چون پیغمبران از جهت درجه و مقام متفاوت شدند اوصیاء آنها هم عقلا باید متفاوت باشند چون مقام پیغمبر ما از همه بیشتر است وصى او هم باید مقامش بیش از سایر اوصیاء دیگر باشد، پس او را باید سید الاوصیاء نام نهاد. "محمد سمرقندى حنفى" در کتاب "مجالس" و "محمدبن عبدالرحمن ذهمى" در کتاب "ریاض النضرة" و "ملاعلى متقى" در "کنزالعمال" و "ابن صباغ مالکى" در "فصول المهمه" و "شیخ سلیمان بلخى حنفى" در "ینابیع المودة" و "ابن ابى الحدید" در "شرح نهج البلاغه" از "ابن عباس" نقل نمودهاند که روزى "عمربن خطاب" گفت واگذارید نام على را یعنى اینقدر از على غیبت مکنید زیرا من از پیغمبر خدا شنیدم که فرمود در على سه خصلت است، عمر گفت که اگر یکى از آن سه خصلت براى من بود دوستتر میداشتم از هر چه آفتاب بر آن میتابد. آنگاه عمر گفت: من و "ابوبکر" و "ابوعبیده جراح" و عدهاى از اصحاب حاضر بودیم رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) به على(علیهالسلام) تکیه داده بود تا آن که بر دو شانه على زد و فرمود یا على تو از حیث ایمان اول مؤمن هستى و از حیث اسلام اول مسلم هستى آنگاه فرمود یا على تو براى من به منزله هارون براى موسى هستى و دروغ گفته کسى که گمان میکند مرا دوست دارد در حالی که ترا دشمن میدارد. شیعه و سنى بطرق مختلف نقل کردهاند که پیغمبر فرمود: یا على انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لانبى بعدى . این حدیث را که به حد تواتر لفظى رسیده حدیث منزلت نام نهادهاند و از آن سه خصیصه براى امیرالمؤمنین(علیهالسلام) ثابت میشود. 1- مقام نبوت که در معنى و حقیقت براى آن حضرت بوده . 2- مقام خلافت و وزارت ظاهرى آن حضرت بعد از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله). 3- مقام افضلیت آن حضرت بر تمام امت و غیر امت چه آن که رسول خدا على را به منزله هارون معرفى کرده و حضرت هارون مطابق نص صریح قرآن و اجد مقام نبوت و خلافت حضرت موسى و افضل بر تمام بنى اسرائیل بوده است . در سوره مریم آیه 51 میفرماید: و اذکر فى الکتاب موسى انه کان مخلصا و کان رسولا نبیا و نادیناه من جانب الطور الایمن و قربناه نجیا و وهبناله من رحمتنا اخاه هارون نبیا؛ یاد کن در کتاب خود شرح حال موسى را که او بندهاى بسیار با اخلاص و رسولى بزرگ مبعوث به پیامبرى بر خلق بود و ما را از وادى مقدس طور ندا کردیم و به جهت استماع کلام خویش به مقام قرب خود برگزیدیم و از لطف و مرحمتى که داشتیم به برادرش هارون نیز "براى مشارکت و مساعدت او" مقام نبوت عطا کردیم . شیعه و سنى بطرق مختلف نقل کردهاند که پیغمبر فرمود: یا على انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لانبى بعدى . این حدیث را که به حد تواتر لفظى رسیده حدیث منزلت نام نهادهاند و از آن سه خصیصه براى امیرالمؤمنین(علیهالسلام) ثابت میشود. 1- مقام نبوت که در معنى و حقیقت براى آن حضرت بوده . 2- مقام خلافت و وزارت ظاهرى آن حضرت بعد از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله). 3- مقام افضلیت آن حضرت بر تمام امت و غیر امت چه آن که رسول خدا على را به منزله هارون معرفى کرده و حضرت هارون مطابق نص صریح قرآن و اجد مقام نبوت و خلافت حضرت موسى و افضل بر تمام بنى اسرائیل بوده است . پس جناب هارون از جمله پیغمبرانى است که استقلال در امر نبوت نداشته بلکه تابع شریعت برادرش حضرت موسى بوده، حضرت على(علیهالسلام) هم واجد مقام نبوت بوده ولى در امر نبوت استقلال نداشته بلکه تابع شریعت خاتم الانبیاء بوده است. غرض در رسول اکرم در این حدیث شریف آنست که به امت بفهماند همان مقداری که هارون واجد مقام نبوت بود ولى تابع پیغمبر اولوالعزمى مانند موسى میبود، على(علیهالسلام) هم واجد مقام نبوت ولی با رتبه و مقام امامت در اطاعت شریعت خاتم الانبیاء بوده که این خود خصیصه عالیهاى براى آن حضرت است . "ابن ابى الحدید" در "شرح نهج البلاغه" در ذیل این حدیث میگوید: که پیغمبر با این بیان جمیع مراتب و منازل هارونى را براى على ابن ابیطالب اثبات کرد و اگر حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) خاتم الانبیاء نبود هر آینه على شریک در امر پیغمبرى او هم بود ولى جمله "انه لا نبى بعدى" میرساند که اگر بنا بود پیغمبرى بعد از من بیاید على واجد آن مقام بود. پس ما از این حدیث منزلت نتیجه میگیریم همانطور که اگر هارون نمیمرد و زنده بود بعد از حضرت موسى خلیفه و جانشین او بود؛ على(علیهالسلام) هم بعد از پیغمبر خلیفه و جانشین او است و همانطور که هارون بعد از موسى افضل زمان خود میباشد. منبع سایت تبیان چرا على(علیهالسلام) سید اوصیاء است
به چند دلیل میتوانیم بگوئیم که على(علیهالسلام) سید اوصیاء پیغمبرانست:
دلیل اول
کلمات کلیدی: اسلامی، حضرت علی علیه السلام، امیر المومنین
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.