88/1/18:: 12:6 عصر
سید عارف حسین
دیدگاه
بلخاب؛ چرا فراموش شده است؟!(قسمت چهارم)
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) کابل |
|
سید اسحاق شجاعی |
سابقه اسلام در بلخاب به سابقه اسلام در افغانستان به ویژه به بلخ و نواحی شمال کشور چون جوزجان و سرپل و طالقان باز می گردد.
سابقه دین و دانش در بلخاب
از زمانی که اسلام در نواحی و توابع بلخ نفوذ کرد، این دین مبین را مردم بلخاب نیز پذیرفتند. سابقه اسلام در بلخاب به سابقه اسلام در افغانستان به ویژه به بلخ و نواحی شمال کشور چون جوزجان و سرپل و طالقان باز می گردد. و این خود به قرن اول هجری می رسد که از موضوع بحث ما خارج است.
سابقه مذهب تشیع نیز در بلخاب بسیار زیاد است. ما می دانیم که در نیمه دوم قرن اول اسلامی و به خصوص در قرن دوم، علویان و سادات و فرزندان امامان شیعه و نیز شیعیان آن ها از جانب حاکمان بنی امیه و سپس بنی عباس شدیدا مورد خشم و ستم قرار گرفته بودند. خراسان هم از مرکز حکومت دور بود و دست حاکمان به آن جا کمتر می رسید و هم مردم خراسان گرویده عدالت و پرهیزگاری علوی اهل بیت پیامبر بودند و از ظلم و ستم حکومت های اموی و عباسی دل خوشی نداشتند. به همین دلیل سادات علوی به طرف خراسان کوچ می کردند و در واقع از مظالم حکومت های ظالم به خراسان و مردم آن پناه می آوردند.
در آن زمان بلخ مرکز دوستداران خاندان پیامبر بود و بیشترین علویان مهاجر را در خود جذب می کرد._ چنان که هماکنون نیز مردم بلخ خاندان پیامبر خود را دوست دارند و در این دوستی افتخار هم می کنند_ علویان مهاجر نیز محبت و پیروی از علی و خاندان رسول خدا را تبلیغ و مردم را بر ضد حاکمان ستمگر بنی امیه و بنی عباس تحریک می کردند. به این ترتیب محبت خاندان پیامبر در دل کوه های سر به فلک کشیده بلخاب برای خود جایی باز کرد. گرچه در آن زمان مذهب تشیع و مذهب تسنن به صورت امروزی مرزبندی شده و از هم کاملا تفکیک شده نبود؛ بلکه شیعه به معنای محبت و دوستداری و پیروی از خاندان پیامبر در برابر حاکمیت ستمگران بنی امیه و بنی عباس بود. بدین معنا تمام مردم خراسان و بلخ خصوصا شیعه بودند.
به هر صورت شیعه به معنای عام یا خاص آن در بلخاب سابقه دیرینه دارد و به قرن های اول و دوم هجری و تمایل کلی مردم خراسان به محبت و پیروی از خاندان نبوت و مهاجرت علویان به خراسان و بلخ باز می گردد. مردم بلخاب از همان زمان مذهب تشیع را پذیرفته و تا کنون به آن وفادار مانده اند.
در قرن هفتم، سیّدی عارف و عالمی به نام میر سید علی فرزند میر سید جلال الدین بخارایی به همراه شش سید دیگر از مسیر ایران، وارد افغانستان می شوند. این سادات در مناطق مختلف کشور پراکنده شده و هرکدام در یک نقطه سکنی می گزینند. میر سید علی معروف به میر سید علی ولیّ و میرسید علی لنگ در? بلخاب را برای سکونت خود انتخاب می کند و با استقبال مردم بلخاب روبه رو می گردد. او در بلخاب ازدواج می کند و ماندگار می شود..
حضور میرسید علی در بلخاب و فعالیت های علمی و دینی و مذهبی او در مناطق اطراف آن باعث رونق اسلام و مذهب جعفری نه تنها در بلخاب که در کل ساحه شمال و هزارجات می گردد. آغاز گسترش دین و دانش در بلخاب و نواحی اطراف آن به طور جدی به همین تاریخ باز می گردد. از آن پس بود که بلخاب به رغم دورافتادگی و محرومیت از هم? امکانات زندگی، به عنوان یکی از مراکز مهم فرهنگی، علمی و دینی در کل افغانستان و خصوصا در شمال عرض اندام کرد و تأثیرات بسیاری بر دیگر مناطق همجوار خود گذاشت و این نقش مفید علمی و دینی خود را تا کنون نیز همچنان حفظ کرده است.
زیارت و سیاحت در بلخاب
میرسید علی در قسمت غرب دره بلخاب زندگی می کرد. پس از درگذشت، او را در همان جا به خاک سپردند و از آن پس غرب دره بلخاب، در? مزار نامیده شد و قریه محل دفن ایشان پای زیارت خوانده می شود. بارگاه میرسید علی یکی از زیارتگاه های معروف در شمال کشور است و همه ساله هزاران نفر به زیارت این سید بزرگوار می آیند. پیش از تحولات سه دهه گذشته در ماه سرطان و اسد، به ویژه در شب ها و روزهای جمعه و پنجشنبه، جمعیت بسیاری از سراسر کشور به ویژه از چندین ولایت شمال و نیز از ولایات غور و بامیان از شیعه و سنی به دره مزار می آمدند و ضمن استفاده از آب و هوا و طبیعت جذاب و سحر کننده دره مزار بلخاب، به زیارت میرسید علی و سیر وسیاحت می پرداختند. به همین دلیل ماه سرطان و اسد در منطقه به وقت سیل معروف شده بود.
در جشن های پای زیارت میرسید علی، مردم به خوش گذرانی های مختلف نیز می پرداختند؛ مانند بازی های گوناگون محلی؛ کبک جنگی، بودنه جنگی، تخم مرغ جنگی، ورزش های چون کشتی گیری سنتی، مسابقه اسپ دوانی، بزکشی و ... بازار شکم چرانی و بخور بخور هم در آن روزها حسابی گرم بود؛ از قابلی، چلو، کباب های رنگارنگ تا غذاهای محلی بلخاب. ای کاش آن روزهای سادگی و صفا و بی غمی و خوشی باردیگر از سر گرفته می شد.
منقبت خوانی در بلخاب
یکی از برنامه های این روزها و شب ها منقبت خوانی بود؛ شعرا و مدّاحان به نام در محوطه پیش روی زیارت در مدح علی و شجاعت های او شعر می خواندند و این برنامه سخت مورد استقبال مردم قرار می گرفت، به طوری که در روز دو سه مرتبه تکرار می شد. مداحان معروف که از مزارشریف می آمدند یکی سیدکلنگک بود و دیگری معروف به چهل تار. حالا که از منقبت خوانی یاد کردیم لازم شد درباره آن توضیح کوتاهی هم بدهیم.
از گذشته های دور و در غیاب رسانه های عمومی چون رادیو و تلویزیون و مطبوعات، منقبت خوانی در کشور ما مرسوم بود و منقبت خوان ها در حقیقت هم اطلاع رسانی می کردند و هم نقش آموزگار مردم در امور دینی و مذهبی را به عهده داشتند و هم وظیفه تبلیغ و ترویج پیشوایان دینی و ویژگی های مذهبی را بیان می کردند.
منقبت خوانی ها معمولا در کنار یکی از زیارتگاه های امام زادگان و یا سادات پاک نهاد و معروف انجام می گرفت. زیرا این زیارتگاه ها در تمام سال به ویژه فصل تابستان محل تجمع و رفت و آمد مردم و دوستداران اهل بیت رسول خدا بود. معروف ترین منقبت ها یکی در اطراف روضه شریف سخی شاه مردان در مزارشریف خوانده می شد؛ مردم افغانستان بر این باور هستند که جنازه امام علی بن ابی طالب در اوایل حکومت عباسی ها با سفارش امام جعفر بن محمد صادق(ع) توسط ابومسلم خراسانی از کوفه به بلخ انتقال یافته و به طور مخفیانه در قریه خواجه خیران دفن شده است. در زمان سلطان سنجر(511-552ق) از دفتر معاملات ابومسلم مطالبی پیدا شد و از جمله سفارش امام صادق با ابومسلم مبنی بر خواست انتقال بدن مطهر امام علی(ع) از کوفه به بلخ بوده است. پس از جست و جو در تل خیران به گنبد کوچکی با در فولادین و قفلی از نقره دست یافتند. علاوه بر آن مصحفی که در پوست آهو به خط کوفی نوشته شده بود با یک شمشیر بزرگ و یک سنگ خشت نما که بر آن جمله «هذا ولی الله علی اسدالله» تحریر شده بود به دست آمد.[1] از آن زمان اعمار کنبد و بارگاه بر آن قبر شریف شروع شد و قریه خواجه خیران به مزارشریف تغییر نام داد.
جای دیگری که منقبت خوانی اجرا می شود پیش روی زیارت امام یحیی بن زید(ع) در شهر سرپل است. سرپل در گذشته انبار خوانده می شد. این همان شهری است که هم? مورخان معتبر مانند ابن جریر طبری در تاریخ الامم و الملوک، ابن اثیر در الکامل فی التاریخ، احمد بن یحیی بلاذری در اشراف الانساب، مسعودی در مروج الذهب، ابن عنبه در عمد? الطالب، بغدادی در تاریخ الدمشق، امام فخر الدین رازی در الشجر? المبارکه، ابن اعثم کوفی در الفتوح، ابن سعد در الطبقات الکبری و ... از آن به عنوان محل شهادت و دفن امام یحیی بن زید(ع) نام برده اند.[2] به همین دلیل سرپل از شهرهای مذهبی و زیارتی افغانستان است. امام یحیی، زوار زیادی به ویژه در اوایل سال جدید یعنی نوروز از اقصی نقاط کشور و حتی ایران و پاکستان دارد.[3] و بازارش گرم و با صفاست و منقبت خوانی در آن جا رونق بسیار دارد.
در تکیه خانه های معروف چنداول کابل مانند تکیه خانه آیت الله میرعلی احمد حجت و تکیه خانه میراکبر آقا و تکیه خانه میرزا فقیر حسین خان نیز منقبت خوانی اجرا می شد. این تکیه خانه ها همان تکیه های معروف کابل است که معمولا علامه شهید سید اسماعیل بلخی در آن ها خطابه های سیاسی و فرهنگی و دینی خود را ایراد می کرد. بیشتر وقت ها پیش از سخنرانی اصلی، یکی دو نفر منقبت خوان به میدان می آمدند و به خواندن منقبت می پرداختند که علاقه مندان بسیاری هم داشت.
مرحوم علامه سید محمدکاظم بلبل کابلی(وفات1323ش) برادر آیت الله میر علی احمد حجت عالم معروف، یکی از شاعران و منقبت خوان های معروف کشور بود که هم شعرهایش در منقبت ها خوانده می شد و هم خود منقبت می خواند و هم این هنر زیبای دینی را تشویق و حمایت می کرد.[4] چند بیت از شعرهای مرحوم بلبل که در منقبت ها خوانده می شد را با هم زمزمه می کنیم:
شهر علوم مصطفوی را علی در است داماد و ابن عمّ و وصی پیمبر است
غیر از رسول هاشمی و ذات ذوالجلال کس را وقوف نیست که او را چه مظهر است
من کیستم که مدحت ذات علی کنم؟ جایی که جبرئیل امینش ثناگر است
از خارجی مپرس ز اوصاف مرتضی با ناصبی مگو که علی میر منبر است
گنجینه? محبّت او در دل نبی است بر قول من گواه خداوند اکبر است[5]
منقبت خوانی از نظر مکان و زمان و کیفیت خواندن شرایط خاصی هم داشت؛ به شرایط مکانی آن اشاره کردم و اما منقبت خوانی خصوصا در مزارشریف و سرپل و بلخاب معمولا در صبح اول وقت انجام می گرفت. وقتی که مردم از خواندن نماز صبح در مساجد و یا در داخل زیارتگاه ها بیرون می آمدند و مردم دیگری برای زیارت و استفاده از هوای لطیف صبحگاهی قدم به درون زیارتگاه ها می گذاشتند، بهترین فرصت برای منقبت خوان ها بود که تا بالا آمدن خورشید و گرم شدن هوا، مشتاقان را به دور خود جمع کنند و از آن فضای معنوی بیشترین بهره را ببرند و هنر خود را به نمایش بگذارند.
منقبت خوان های معروف و حرفه ای یک کشکول و یا یک عصا به دست می گرفتند و در حالی که مردم دورادورشان حلقه زده بودند، قدم زنان راه می رفتند و مستقیم به چشمان یکایک آدم ها خیره می شدند و آن ها را مخاطب قرار می دادند. آرام آرام گام های آنان تندتر می شد و حرکات دست و سر و چشم و لب ها نیز سرعت می گرفت و کم کم منقبت خوانی به اجرای یک نمایش زنده و جذاب تبدیل می شد. مانند شبیه خوانی های معمول در ایران. حرکات دست و دیگر اعضای بدن آنان تابع فراز و نشیب سخن شان بود و اوج و فرود بسیار داشت. یکی از منقبت خوان های معروف افغانستان سید ابوالحسن مزاری بود که هم خود شاعر بود و هم منقبت خوان و منقبت را با حالت جذبه و گیرا می خواند و حرکات نمایشی بسیاری نیز در وقت خواندن منقبت اجرا می کرد. به همین دلیل به سید کلنگک معروف شده بود.
از جاهایی که منقبت خوانی خصوصا در تابستان رنگ و رونق بی نظیر داشت، در کنار زیارت میرسید علی در بلخاب بود. منقبت خوان های معروف مانند چهل و کلنگک از راه های دور خود را به بلخاب می رساندند تا در جمع زائران میرسید علی و مشتاقان خاندان پیامبر به هنرنمایی بپردازند. منقبت خوانی در بلخاب در محوطه باز با صفای جلو در ورودی زیارت میرسید علی انجام می شد؛ جایی که در یک طرف آن دریای زلال بلخاب زمزمه کنان با موسیقی آرام خود جاری است و در طرف دیگرش درخت چنار کهن سال میرسید علی است که بر تمام گنبد و بارگاه و محوطه ها و صفه های اطراف سایه انداخته و برگ و باری دارد تماشایی.
گویند این درخت بسیار بزرگ در اصل چوب خشک نیم سوخته ای بوده است که سید از راه برمی دارد و در این محل به زمین نمناک در کنار دریا می کارد. بعدها آن چوب خشک نیم سوخته، درختی می شود که شاخ ها و برگ هایش زمین و آسمان وسیعی را فرا می گیرد و مردمان در سایه سارش در کنار دریا می آسایند. جای سوختگی اولیه هنوز در بدنه چنار پیداست. خود سید نیز در کنار همان درخت به خاک سپرده شده است و در سایه و همسایگی آن آرام گرفته است.
مردم منطقه، درخت چنار میرسید علی را درخت مقدس می دانند و به آن سوگند یاد می کنند. جمله قسم به چوب چنار میرسید علی را شما در بلخاب زیاد خواهید شنید. این یک سوگند محکم و معتبر برابر با سوگند یاد کردن به نام خداست. از نظر مردم منطقه چنار میرسید علی یک درخت معمولی نیست؛ بلکه درختی است مقدس و بهشتی و متبرک شده. هرگز کسی شاخه ای از آن نمی شکند و برگ آن را نمی کند. مردم باور دارند که این درخت چنار پیر برای بلخاب خیر و برکت دارد.
نویسنده: سید اسحاق شجاعی
1]- محمدحسین یمین، افغانستان تاریخی، ص113
[2]- نگارنده در باره امام یحیی اثر مفصلی در حال تحقیق دارد که امیدوار است به زودی در اختیار علاقه مندان قرار بگیرد.
[3]- اروین گروتس باخ، جغرافیای شهری در افغانستان، ترجمه سیدمحسن محسنیان، ص138، مشهد، معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی، 1368.
[4]- مجموعه قصاید بلیل، ص28-32، گردآورنده و ناشر: مؤسس? تحقیقاتی و انتشاراتی فرهنگ انقلاب اسلامی افغانستان، تهران، 1365.
[5]- همان، ص86
کلمات کلیدی: ادبی، فرهنگی، بلخاب