پیامبر و جوانان
یکی از رازهای بزرگ موفقیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) در پیشبرد اسلام، این بود که در تمام اقشار و طبقات مردم به ویژه در قلب جوانان جای گرفته بود چرا که این شیوه را از خدایش آموخته و سخت به این قشر علاقه مند بود و آنها را دوست میداشت و به طور جداگانه نیز حالشان را جویا میشد.
گاهی به عیادت بیماران جوان میرفت و گاهی در جمعشان مینشست و با آنان سخن میگفت و نصیحت شان میکرد همین برخوردهای زیبا و منحصر به فرد پیامبر بود که باعث شد جوانان به رسول خدا عشق ورزیده، جان خود را فدای حضرتش نمایند.
در بسیاری از جنگها همین جوانان بودند که فرماندهی یا پرچمداری لشگر اسلام را به عهده میگرفتند و یا طرف مشورت پیامبر (صلی الله علیه و آله) قرار میگرفتند گاهی نیز همین جوانان نماینده ویژه پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودند تا به مردم قرآن و معارف اسلامی بیاموزند و همین جوانان بودند که از طرف پیامبر (صلی الله علیه و آله) به عنوان استاندار و فرماندار و قضات در برخی از شهرها تعیین میشدند اینک از باب نمونه به چند ملاقات و نشست پیامبر با جوانان اشاره میکنیم:
1. قرائت قرآن در محفل جوانان
امام صادق (علیه السلام) فرمود: روزی پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه وآله) از برخی جوانان انصار ستایش کرد و فرمود میخواهم بر شما آیاتی از قرآن مجید تلاوت کنم؛ پس هر که گریه کرد، بهشت بر او واجب میشود. آن گاه آخر سوره زمر را بر آنان تلاوت فرمود « وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَ قَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِ رَبِّکُمْ وَ یُنذِرُونَکُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْکَافِرِینَ »(1) کسانی که کافر شدند، گروه گروه به سوی جهنم رانده میشوند وقتی به دوزخ میرسند، درهای آن گشوده میشود و نگهبانان دوزخ به آنها میگویند: آیا رسولانی از میان شما به سویتان نیامدند که آیات پروردگارتان را برای شما بخوانند و از ملاقات این روز شما را بر حذر دارند؟
می گویند: آری ولی فرمان عذاب الهی بر کافران مسلم شده است.
تمام جوانان حاضر در مجلس گریستند، جز یک جوان که گفت: یا رسول الله من خود را به حال گریه در آوردم، اما اشکی از چشمانم جاری نشد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: من بار دیگر این آیه را بر شما تلاوت میکنم و هر که خود را به حالت گریه درآورد، بهشت بر او است و آن گاه آیه را بر آنها تکرار فرمود این بار تمام جوانان گریه کردند مگر همان جوان که فقط تباکی کرد و به فرموده پیامبر (صلی الله علیه و آله) همه از اهل بهشت شدند.(2)
2. در کنار قهرمانان
ابن فتال نیشابوری از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که روزی پیامبر (صلی الله علیه وآله) بر گروهی گذر کرد درحالی که سنگی از جایی بلند میکردند و زور آزمایی میکردند پیامبر (صلی الله علیه وآله) لحظاتی در کنار آنها ایستاد و فرمود: برای چه چنین میکنید؟
در پاسخ گفتند: میخواهیم ببینیم کدام از ما یک قویتر است.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: آیا شما را خبر دهم که کدام یک از شما نیرومندتر است؟ گفتند: آری رسول الله.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: قویترین شما کسی است که اگر از چیزی خوشحال شد و شادمان گشت، این شادمانی او را به باطل و گناه نکشاند و اگر از چیزی خشمگین شد، خشم او، وی را از حق دور نسازد...(3)
3. برگزاری مسابقه
امام زین العابدین (علیه السلام) فرمود: هنگام برگشتن نیروهای رزمنده از جنگ تبوک پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور داد تا مسابقه شتر دوانی برگزار گردد در این مسابقه، شتر پیامبر (صلی الله علیه و آله) که اسامة بن زید بر آن سوار بود، برنده شد اسامه، آن روز جوانی 17 ساله بود.
همه میگفتند: پیامبر (صلی الله علیه و آله) برنده شده است؛ اما پیامبر (صلی الله علیه و آله) میفرمود: اسامة برنده است.(4)
4. دل جویی از جوانان
رسول گرامی اسلام در طول سالیان نبوت خود، چه در مکه و چه در مدینه، بلکه در تمام دوران عمر پر برکت خویش، با این قشر رابطهی خوبی داشت؛ حتی نسبت به برخی جوانان غیر مسلمان نیز عنایت ویژه داشت؛ به گونهای که آنها را متمایل به اسلام مینمود. گاه که برخی از آنان را نمیدید تفقد کرده، به سراغشان میرفت.
آورده اند: نوجوانی یهودی در مدینه همواره به حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) میآمد؛ به حدی که رابطهاش با آن حضرت خصوصی شده بود و پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را برای پیام رسانی به اطراف میفرستاد و...
پیامبر (صلی الله علیه و آله) چند روز او را ندید. از اصحاب احوال او را پرسید. یکی گفت: او در بستر مرگ است و گویی امروز آخرین روز او در دنیا و نخستین روز او در آخرت است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) همراه چند نفر از اصحاب به خانه او رفت و او را بیهوش دید. وجود مقدس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) مایه برکت بود وقتی شخصی را صدا میزد هر چند او بیهوش باشد، پاسخ آن حضرت را میداد.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را صدا زد نوجوان یهودی، چشم هایش را گشود و عرض کرد لبیک یا اباالقاسم حضرت به او فرمود: به یکتایی خدا و رسالت من از جانب خدا گواهی بده.
نوجوان به پدرش که در کنارش بود، نگاه کرد و به خاطر رعایت پدرش که یهودی بود، چیزی نگفت.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای بار دوم او را به یکتایی خدا و رسالت خود دعوت کرد او باز پدر خود را دید و چیزی نگفت.
برای بار سوم نیز این کار تکرار شد.
پدرش به زبان آمد و گفت: فرزندم ملاحظه مرا نکن؛ اختیار با خودت است، هر چه میخواهی بگو.
در این هنگام نوجوان گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انک رسول الله» سپس جان به آفرین تسلیم کرد.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از پدرش خواست که خود به مسائل کفن و دفن آن نوجوان بپردازد سپس به یاران فرمود: بدن آن نوجوان تازه مسلمان را غسل داده، کفن کنید. آنان نیز پس از غسل و کفن، جنازه او را به حضور رسول خدا آوردند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر پیکر جوان تازه مسلمان نماز خواند و پس از پایان مراسم دفن، پیامبر (صلی الله علیه وآله) به خانه خود بازگشت؛ در حالی که میفرمود: «الحمد لله الذی انجا بی الیوم نسمة من النار» سپاس خدای را که امروز به وسیله من انسانی را از آتش جهنم نجات داد.(5)
________________________________________
1- سوره زمر، آیه 71
2- سفینة البحار، ج 2، ص 94.
3- روضة الواعظین، ج 2، ص 379، مشکاة الانوار، ص 32
4- وسائل الشیعه، ج 13، ص 351.
5- داستان دوستان ج 3، ص 323، مشکاة الانوار، ص 392
جوان از منظر معصومان؛ محمد جواد مروجى طبسى
کلمات کلیدی: اسلام و ادیان
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.